عمليات كرگدنوار اجباري
علي شكوهي
در عمليات مرصاد، منافقين از منطقه سرپل ذهاب وارد كشور شدند. قبل از آن جنگ رواني سنگيني براي نيروهاي مستقر در آن منطقه انجام دادند تا هيچ گونه مقاومتي در مقابل آنان انجام نشود. نفوذيهاي آنان هم در اين مناطق وارد عمل شده و زمينه پيشرفت منافقين را آماده كرده بودند. ارتش عراق هم با حمله به جنوب و حركت به سمت اهواز تمامي توجهات و امكانات نيروهاي مسلح ما را متوجه جنوب كرده و در غرب نيرويي نمانده بود كه در مقابل حملات احتمالي در اين ناحيه مقاومت كند. توپخانه و نيروي هوايي عراق هم به كمك منافقين آمده بود تا آنان به هنگام ورود به منطقه سرپل ذهاب و از آنجا در پيشروي به سوي كرند و اسلامآباد غرب با موانعي مواجه نشوند كه نشدند. خيانت نفوذيهاي منافقين هم در اين ماجرا موثر بود. به همين دليل آنان وقتي وارد كشور شدند با هيچ مقاومت قابل ذكري مواجه نشدند و مستقيما خود را به سرپل ذهاب و از آنجا به كرند و بعد اسلامآباد غرب رساندند و به سوي كرمانشاه راهي شدند با اين تصور كه به زودي اين شهر را هم تصرف خواهند كرد.
منافقين سرنوشت خود را به جنگ تحميلي گره زده بودند. آنها بر اساس مواضع اعلام شده از سوي امام خميني و مسوولان نظام تصور ميكردند كه جمهوري اسلامي هرگز صلح و پايان جنگ را نميپذيرد و بنابراين بهترين فرصت است تا در كنار ارتش عراق قرار بگيرند و مردم خسته از تداوم جنگ را به سوي خود بكشانند و با تشكيل «ارتش آزاديبخش» ايران را از بيرون كشور «آزاد» كنند! منافقين كه قبلا با انتخاب استراتژي «جنگ چريكشهري» شكست خورده بودند و با ترور مسوولان و رهبران نظام راه به جايي نبرده بودند اينبار به سراغ استراتژي جنگ تمامعيار با جمهوري اسلامي رفتند يعني فرض تئوريك آنان اين بود كه ايران اشغال شده است و بايد آن را آزاد كرد. معلوم بود كه اين فرضيات يك سلسله تحليلهاي بافتني بود كه ربطي به واقعيات ايران و جنگ تحميلي نداشت و خيانت منافقين در همكاري با متجاوزان به كشور را توجيه نميكرد.
بعد از قبول قطعنامه از سوي ايران، منافقين غافلگير شدند. آنان هنوز در مرحله كسب آمادگي نظامي و جذب نيرو بودند تا توان جنگيدن خود را افزايش دهند اما پايان جنگ منجر به شكست كامل استراتژي «جنگ آزاديبخش» آنان ميشد. با برقراري آتشبس و اجرايي شدن روند صلح قطعا راه حملات نظامي منافقين هم بسته ميشد و آنان مجبور بودند در داخل خاك عراق زمينگير شوند و طبعا بازگشت به جنگ چريكشهري يا روشهاي ديگر مبارزه با جمهوري اسلامي هم براي آنان ميسر نبود. اين بود كه خود را مجبور به انجام اين عمليات نظامي ميديدند تا آخرين كار ممكن را به انجام برسانند و شانس خود را در يك اقدام نظامي كور بيازمايند.
امكانات نظامي منافقين بسيار محدود بود و نفرات آنها هم از 7هزار نفر تجاوز نميكرد. اين نيروها را هم به صورت ضربتي از سراسر جهان گرد آورده بودند و به همين دليل هواداراني در مرصاد دستگير شده بودند كه چند روز قبل از عمليات از امريكا و اروپا به عراق آمده بودند و بدون ديدن آموزش كافي در واحدهاي نظامي سازماندهي و وارد عمليات شده بودند. رجوي در پادگان اشرف و در هنگام سخنراني براي نيروهايش گفته بود كه اين عمليات سرنوشتساز و نهايي است و ما ميخواهيم خود را به تهران برسانيم. البته در مرحله اول قرار شد كرمانشاه را بگيرند و در آنجا دولت خود را رسما اعلام كنند. رجوي در پاسخ به اين سوال كه ما در گردانها و لشكرهايي كه شكل داديم اصلا نيرو نداريم، گفته بود در مسير حركت به سمت تهران، مردم به شما ملحق خواهند شد و تا رسيدن به تهران هزاران نفر به شما ملحق خواهند شد. به همين دليل منافقين اصلا از تسهيلاتي استفاده نكرده بودند كه به درد جنگيدن بخورد. آنان تانكها و نفربرهايي را از برزيل خريداري كرده بودند كه به جاي «شني» داراي چرخ بود و فقط روي جادهها حركت ميكرد زيرا تصور ميكردند كه بدون نياز به جنگيدن در كوه و دشت، «كرگدنوار» و در خط مستقيم تا تهران خواهند رفت. همين امر باعث شد كه در نخستين ضربه نظامي وارده به ستون نظامي منافقين، كل عمليات آنها با شكست مواجه شود و مجبور به عقبنشيني و فرار شوند.
دو نكته درباره عمليات مرصاد قابل تامل است:
اول- گفته ميشود رجوي خودش در عمليات مرصاد حضور نداشت. برخي معتقدند وي در پس ستون نظامي بوده و بعد از شكست نظامي بلافاصله به كمك هليكوپترهاي نظامي عراق از اسلامآباد غرب به پايگاه اشرف در عراق منتقل شد. رجوي از يك شخصيت خودمحور و ديكتاتورمنشانه برخوردار و حاضر بود تمامي سازمان و نيروهايش را قرباني قدرتطلبي و تحليلهاي غلط خود كند و هنوز هم بقاياي سازمان به همين رويه عمل ميكنند. روند حركت سازمان از يك تشكيلات سياسي- اعتقادي با مشي نظامي به يك فرقه خاص با مناسبات تشكيلاتي رهبرمحور، قطعا بر اساس تحليلها و شخصيت قدرتطلب رجوي طي شده است.
دوم- مطابق اسناد موجود و دستگيريهاي صورتگرفته و اعترافات آنان معلوم شد كه رجوي در جريان عمليات مرصاد دست به يك تصفيه درونتشكيلاتي هم زده است. رجوي شخصا به پيروزي اين عمليات باور نداشت اما خود را مجبور به اين اقدام ميديد. وي تصميم گرفته بود سازمان را در صورت شكست عمليات كه محتمل بود، يكدست كند و به همين دليل برخي افراد را مامور كرد به هنگام عقبنشيني تعدادي از مخالفان تشكيلاتياش را ترور كنند. گفته ميشود افرادي مانند علي زركش و ابوذر ورداسبي و باقرزاده و برخي ديگر از چهرههاي سرشناس سازمان در تصفيه درونگروهي در عمليات مرصاد به قتل رسيدند.