اردوي لاريجاني
معلق بين اعتدال و اصولگرايي
روز 7 خرداد 91، وقتي مجلس نهم افتتاح ميشد علي لاريجاني رهبري برندگان بلامنازع رقابت پيشين را بر عهده داشت. تشكيل فراكسيوني 180 نفري در روزهاي پيش از آغاز به كار مجلس نهم پيشاپيش تكليف تقسيم پستهاي رهبري بهارستان را بين گروههاي سياسي مشخص كرده بود. بعد از 7 خرداد اين تقسيمبندي تنها وجهي رسمي به خود گرفت. پستهاي كليدي هيات رييسه و مراكز مجلس و همينطور مديريت كميسيونهاي راهبردي مجلس، همه و همه به اطرافيان لاريجاني رسيد. آن هم در شرايطي كه اصلاحطلبان و طيفهاي رقيب اصولگرايي هيچ طرفي از اين رقابت نبودند. مجلس نهم در دوقطبي اصولگرايان سنتي و اصولگرايان راديكالتر تشكيل شد؛ دوقطبي كه خروجي آن دو فراكسيون رهروان و اصولگرايان بود. دولت احمدينژاد تنها پايگاهي متزلزل در گروه دوم داشت. اصولگرايان سنتي در آن زمان جبههاي سخت مقابل رييس دولت دهم تشكيل داده بودند و در وضعيتي سير ميكردند كه از نظرشان آينده براي كسي جز آنها نبود. اصولگرايان سنتي در آن روزها باور داشتند كه تندروها به دليل نزديكيهايي با دولت مغضوب دهم محكوم به حذف هستند و ديگر رقبا هم راهي به قدرت رسمي نخواهند يافت. چند روزي بعد از جشن يك سالگي مجلس نهم اما اين تصور به هم ريخت. احمدينژاد تمام شده بود اما پايان او آغازي براي رقباي ديگر «سنتي»ها بود؛ رقيبي كه با احيايش در ميدان قدرت خيلي سريعتر از آنچه تصور ميشد زمينه شكاف در جريان نزديك به علي لاريجاني را در مجلس فراهم كرد. انتخابات هيات رييسه مجلس در 7 خرداد 93 نخستين بروز اين شكاف بود؛ طيف اكثريت نه تنها بر تعداد كرسيهاي خود نيفزود بلكه يك كرسي ديگر را هم از دست داد. تقريبا دو ماه بعد در جريان استيضاح رضا فرجيدانا، وزير علوم سابق دولت يازدهم مشخص شد كه ائتلاف نزديكان علي لاريجاني كه با تابلوي «رهروان» حركت ميكردند ديگر وضعيت سابق را ندارد. حالا اقليت به جاي اكثريت تكيه زده بود. مشخصا گروهي كه ميتوان تا حدي محمدرضا باهنر را رهبر ضمني آنها دانست، به سمت فراكسيون رقيب تمايل پيدا كرده بودند.
علي لاريجاني از اينجا به بعد ديگر آن سيطره سابق را بر مناسبات سياسي مجلس نداشت. توازن قواي سياسي به روشني هر چه تمامتر به نفع جريان منتقد و مخالف دولت تغيير كرده بود. اينجا همان نقطهاي بود كه لاريجاني و باقيمانده هوادارانش در مجلس سوداي تشكيل حزبي به زعامت او را علني كردند. علي لاريجاني و همفكرانش هرچند در انتخابات رياستجمهوري يازدهم راي خود را به نفع رقباي روحاني به صندوق ريخته بودند اما بعد از 24 خرداد دولت او را فرصتي براي كشور و البته طيفهاي معتدل ميدانستند. اين چيزي نبود كه لاريجاني آن را پنهان كند. از نزديكان و همفكران او عبدالرضا رحماني فضلي وزير كشور همين دولت شده بود و بعد از آن هم حسن روحاني هيچگاه به سمتي نرفت كه حالت تهاجمي درباره جايگاه علي لاريجاني و مجموعه تحت امر او بگيرد. اما از جمع 180 نفره فراكسيون رهروان كه سال 91 حول محور لاريجاني شكل گرفته بودند، خيليها مانند روحاني نميانديشند؛ همان طيفهايي كه به «نمايندگان خاكستري» معروف هستند. آنها قبل از تشكيل مجلس نهم و در جريان عضوگيري دو فراكسيون اصلي، با هر دو طرف وارد مذاكره شده بودند و تنها موقعيت پايدارتر لاريجاني در آن روزها بود كه آنها را مجاب به عضويت در فراكسيون رهروان كرد؛ موقعيت پايداري كه با از بين رفتنش تمايل آنها هم به اين محوريت كاهش پيدا كرد. از طيف متمايل به علي لاريجاني در مجلس نهم در اين روزها تنها همان هواداران «خاص» براي او ماندهاند؛ كساني كه هويت سياسيشان تا حدود زيادي در ائتلاف با لاريجاني و منشي از اين دست تعريف ميشود.
امثال كاظم جلالي، جواد جهانگيرزاده و بهروز نعمتي كه حالا يا در هيات رييسه مجلس هستند يا در مركز پژوهشها. طيف علي لاريجاني به روشني در اين جابهجايي قدرت، توان مانور در كميسيونهاي تخصصي مجلس را از دست دادهاند. در چنين شرايطي است كه تنها رييس اصلاحطلب فراكسيونهاي تخصصي مجلس، يعني غلامرضا تاجگردون بيش از بقيه به طيف لاريجاني و ياران اصولگراي او نزديك ميشود. علي لاريجاني حالا در بهترين شرايط چيزي حدود يك سوم مجلسيها را به معناي واقعي در اردوگاه خود ميبيند. داشتن اين يك سوم هم در حالي است كه نمايندگان متمايل به جريان اصلاحات و اعتدال هم لاجرم در پيوند موقت سياسي با او قرار دارند كه البته فقط در مناسبات سياسي مجلس معنا پيدا ميكند. علي لاريجاني كه تا اينجاي كار در سپهر سياسي ايران با تكيه بر پيشينه شخصي و حمايتهاي بالادستي چهرههاي متنفذ جريان اصولگرا، پيش آمده است براي ادامه كار نياز به عقبهاي تشكيلاتي دارد كه فعلا چنين ابزاري در دست او نيست. آن پيشينههاي شخصي از اينجاي كار به بعد آينده او را بيمه نخواهد كرد. علي لاريجاني براي آينده سياسي خود در اردوگاه اصولگرايي دو نگراني جدي دارد؛ اول اينكه او هيچگاه حادثه 22 بهمن قم را به عنوان سمبل موضع واقعي جبهه پايداري در برابر خودش از ياد نخواهد برد و ميداند هيچ آيندهاي در نزديكي بين او و پايداريها وجود ندارد. نكته دوم اما جديتر است؛ طيف قابل ملاحظهاي از اصولگرايان سنتي نه تنها به سمت جبهه پايداري رفتهاند كه در مقابل مشغول فاصله گرفتن از علي لاريجاني هم هستند. همايش وحدت اصولگرايان با محوريت جبهه پايداري كه سه ماه پيش برگزار شد را اگر به ياد بياوريم دو نكته قابل توجه در آن خواهيم يافت؛ يكي حضور پر رنگ جبهه پيروان و نزديكان باهنر و ديگري هم عدم دعوت از علي لاريجاني. بعيد نيست با اين وضعيت لاريجاني دريافته باشد كه ديگر جاي چنداني در پروژه اتحاد اصولگرايان نخواهد داشت.