نمايشگاه هفت دهه نقاشيهاي سيراك ملكونيان
يادگار عمر
اميد روحاني
درباره نقش ارامنه در شكلگيري، رشد و گسترش هنر نوگراي ايران پيشتر گفته شده، از نقش فنيشان گرفته كه چقدر در كارگاهها و پشت دستگاهها و ماشينها جان كندند و ساختند و هنوز هم اگر گذارتان به خيابان خاقاني و بهار و مجيديه بيفتد، ميبينيد كه هنوز هم دارند ميسازند و ميتراشند و چرخ صنعت نيمبندمان را ميگردانند. اما تاريخ ايران از دوره رضا شاه به اين طرف پر است از ارامنه كه چهها كردهاند و چه چيزهايي ساختند و چقدر هنر نوگراي ايران مديون آنهاست كه اگر نبودند احتمالا ما هنوز درگير دعواهاي نگارگري و مكتب قاجار بوديم. از آوانس اوگانيانس گرفته كه هنوز باور دارم كه «حاجي آقا آكتور سينما»يش اگر نه بهترين، يكي از بهترينهاي سينماي ايران است و هنوز بعد از هشتاد و اندي سال كه از ساخت و نمايشش ميگذرد دارد توضيح ميدهد وضعيت ما را تا ماركو گريگوريان كه گالري ساخت و از جان مايه گذاشت كه ايران صاحب بيينال شود و توضيح داد كه بايد به آن طرف آبها برويم و ببينيم و نشان دهيم كه اگر الان اين جوانان نوآمده قصد بازارهاي جهاني دارند، همه از باب جسارتهاي اوست كه هم فكر داشت و هم پيشنهاد. تا شاهين سركيسيان و آربي اوانسيان كه ميراث نسلي را نو كردند و تحويل آيندگان دادند كه هرچه الان از تئاتر مدرن و پستمدرن و آبزرود و امثالهم ميگوييم را آنها گفتند و كردند و ساختند. اما هنرمندان ارمني در هنر ايران يد طولايي دارند، از آن طراحان گمنام و نازنين لالهزار كه سالها سردر سينماها را ساختند و تابلوهاي مغازهها را تا سنبات و وارطان و ديگران كه در اصفهان آبرنگ كار ميكردند و شاگرداني متعدد پرورش دادند يا همان ماركو كه ذكرش رفت و يكتنه هنر نوگرايمان را ساخت و اصلا پاي كاهگل را به هنر ايران باز كرد.
اما سيراك ملكونيان كه سالهاست ساكن كانادا شده و گهگاهي به مدد حراجيها و اكسپوهاي اين سالهاي اخير اسم و رسمش در تهران دوباره شنيده ميشد. با اين حال در طول اين 10، 15 سالي كه گذشت، تنها يكبار و آن هم به همت موزه هنرهاي معاصر بود كه نمايشگاهي از سه هنرمند ارمني ماركو گريگوريان، سيراك ملكونيان و سونيا بالاسانيان برگزار شد. بعدتر كه گريگوريان درگذشت، از دو هنرمند ارمني ديگر هم كمتر اسمي به ميان آمد. با اين حال نام بالاسانيان فقط در همين حراجي آخر تهران بود كه دوباره مطرح شد، ولي از سيراك آثاري گهگاه در مجموعهها و حراجيها و اكسپوها به نمايش درميآمد. حالا به همت گالري دوستداشتني آبانبار يا مركز هنرهاي معاصر سازمان آب و گالري آريا مجموعهاي از هفت دهه آثار اين هنرمند ارمني ساكن كانادا به نمايش درآمده است؛ از هنرمندي كه به مدد خطوطي هندسي و دقتي مثالزدني براي يك عمر منظرههايي چشمگير ساخت. حالا و بعد از يك دهه، فرصتي است ذيقيمت تماشاي دوباره همه آن منظرهها و تپهها و مرتعها و مزارع كه او با مربعها و مستطيلهايش ساخته است. حال در اين روزها فكر ميكنم كه فرصتهاي اينچنيني را نبايد از دست داد كه عمر آموخته كه چقدر كميابند.