پرش در فرهنگ
محمد زينالياُناري
اين روزها، مردم به دنبال تسويهحساب با رنگ زمانه هستند و بدون اينكه اتفاق خاصي در زندگي مردم بيفتد، صرفا به دليل تغييرات جوي، قصد دارند يك بازآفريني در حال و روز خود داشته باشند. فلسفه يا اسطورهاي كه عيد نوروز داشته، فعلا اين طوري است و با يك خانه تكاني و چند جشن عوض شده است. اگرچه معنا و مفهوم نوروز از ابتدا هم همين بوده، اما يك سازماندهي و شاكلهاي در فرهنگ جامعه وجود داشت كه آيينهاي اجرا شده آن را براي مردم معنادار ميكرد.
اما اينك بيش از اينكه آن سازمانيافتگي براي همآيين كردن مردم و تحول زندگي را شكل بدهد، يك سامان جديد بدون تكيه دادن بر معنا و مفهوم ديرين نوروز رخ ميدهد.
از سويي پرش از روي آتش كه ادله و اسطوره خاص خود را داشته و اگر هم امروزه چندان داراي مضمون نيست، اما يك معناي تاريخي دارد كه از نظر ميراث فرهنگ حايز اهميت است. اما برنامههاي امروز بدون جنبههاي آييني و ميراث فرهنگي رخ ميدهد و از هر اتفاقي براي شكل دادن به جشن و شور استفاده ميكند.
اگر دنياي ديرين را دنياي اسطورهاي بدانيم، قاعدتا اتفاق حال حاضر بايد به دنبال مدرن شدن و عقلايي شدن باشد.
با اين نگاه هم امروز استفاده از ميراث فرهنگي به خاطر ارزشهاي تاريخي و همبستگيهاي بومي براي تمايز فرهنگها در جهان عقلاني محسوب ميشود. اما ناگهان يك آيين مندرآورده مانند ترقهبازي و در آوردن صداهاي مهيب از راه ميرسد، بدون اينكه معنا و مفهوم خاصي داشته، بيربط با هويت بوده، از كارهاي غير عقلاني و هيجانانگيز عجيبي است كه هيچ استدلالي نميتواند آن را تبيين كند.
تنها چيزي كه اين وسط ميماند، توجيه و توضيح اين واقعه با توجه به دو پديده است: سود معامله برخي مواد مصرفي و نياز مردم به هيجان بسيار شديد در مناسبات آييني. نكتهي سومي كه از ديرباز يك واقعيت فيزيكي بوده، آيينيشدن براي سازماندهي با تقويم و برنامه اجتماعي است. در ماجراي همآيين شدن با زمان و برنامه زندگي ما به واسطه نداشتن بازار صحيح و برنامه درست فراغتي و مصرفي، ناگهان اسير منطق سود و معامله كالاهاي ساده محترقه و هيجانخواهي پاسخ نداده شده هستيم كه نياز به توجه اساسي و آييني كردن صحيح دارد.