جناب آقاي بهادري، مدير ارشد پژوهشگاه شوراي نگهبان زحمت كشيدند و سومين يادداشت خود را نيز در پاسخ به نكات مطرح شده در يادداشت قبلي بنده نوشتند. احساسم اين است كه يك گام به پيش بود و البته نه گامي كافي، چراكه دو گام هم به عقب بود. توضيح ميدهم كه چرا؟
1- حدود يكسوم متن ايشان مرور مطالب گذشته، البته از زاويه خودشان است كه گمان ميكنم نيازي به اين تكرار مُمِلّ نبود، چراكه فرض است خوانندگان محترم يا از آن اطلاع دارند يا اگر هم ندارند به بركت اينترنت كه اميد دارم زودتر بهطور كامل وصل شود، ميتوانند با يك كليك كوچك همه آنچه در پيشتر گذشته بود را مرور كنند. بنده نيز به همه موارد آنها پاسخ دادهام. همانطور كه قبلا هم نوشتم برخلاف برخي ديگر، بنده در پاسخ به نوشتههاي ديگران تكتك موارد را ذكر كرده و پاسخ ميدهم و اي كاش ديگران هم چنين اخلاقي را داشتند.
2- نوشتهاند كه «شايد تصور آقاي عبدي اين باشد كه من بايد به همه ادعاهاي ايشان پاسخ دهم! طبيعتا اگر بطلان برخي ادعاها براي مردم روشن باشد نيازي به پاسخ من ندارد.» گمان ندارم كه كسي توجيه شما را در گريز از پاسخگويي بپذيرد. هر وقت كسي نتواند پاسخ دهد همين توجيه را خواهد آورد. شما ميتوانيد هيچ يك را جواب ندهيد. همچنانكه 40 سال است كه بهطور سنتي كمابيش چنين بوده، اتفاقا انتظار پاسخ دادن از سوي شما را هم ندارم، بنده در درجه اول براي خوانندگان فهيم مينويسم. ولي هنگامي كه بخشي را پاسخ ميدهيد و بخشي را پاسخ نميدهيد جز موافقت شما با آن نقدهاي بيپاسخ چه نتيجه ديگري ميتوان گرفت؟ ميفرماييد كه اين بخشها خيلي بياعتبار بوده و نيازي به نقد نداشته. خب ميتوانستيد آنها را نقل كنيد و همين حرف را ميگفتيد تا خواننده متوجه شود كه آقاي عبدي تا چه حد مطالب بيپايهاي نوشته كه حتي ارزش پاسخ دادن هم نداشته است. واقعا خودتان به اين استدلال اعتقاد داريد؟ به نظرم بايد قدري براي مخاطبان حرمت قائل شد، اين نحوه برخورد كردن با نقد ديگران توهين به عموم مخاطبان است. اي كاش يكي از اين موارد را پاسخ ميداديد تا همه بدانند كه آن مورد چقدر بيمنطق بوده كه بنده نوشتهام.
بنده در رديف ۶ اين پاسخ چنين كاري را با يك جمله از پاسخ شما انجام دادهام و خواننده به خوبي متوجه سطح نازل تعريض ميشود.
3- دوباره نوشتهاند كه «از ايشان خواستم با مردم شفاف باشند و از پنهانكاري پرهيز كنند. ليست صد نفره خود را به مردم اعلام كنند و بفرمايند بر اساس چه معيارها و ويژگيهايي آنها را انتخاب كردهاند. اگر اين شفافيت در نظر ايشان باشد مردم نيز راحتتر در مورد عملكرد شوراي نگهبان ميتوانند، قضاوت كنند.»
عجيب است كه بنده بايد ليست مورد نظر خودم را بگويم تا مردم درباره عملكرد شوراي نگهبان بهتر قضاوت كنند؟! واقعا اين جملات از يك حقوقدان صادر شده است؟ چه ربطي به ارزيابي عملكرد شوراي نگهبان و ليست مورد نظر بنده دارد؟ شما خودتان هم ليست تاييد شدهتان را قبول نداريد و چيزي نيست كه همفكران شما عليه برخي نامزدهاي تاييد شده شوراي نگهبان حرفي نزنند، حتي آنان را جاسوس انگليسي از سالها پيش معرفي ميكنند، آن وقت به بنده ميگوييد كه يك ليست صدنفره بدهم تا چه بشود؟ بهعلاوه قرار نيست با آوردن نام اين و آن محور نقد عوض شود. مثلا اگر بگويم فلاني، مساله حل ميشود؟
حالا بياييد فرضي صحبت كنيم، من چند تا نام ميبرم، ببينم مشكل شما حل ميشود؟ صفاييفراهاني، حسين مرعشي، رضا خاتمي، سعيد ليلاز و...!! حتما خواهيد گفت كه اينها همه زندان رفتهاند يا در شرف رفتن هستند؟! خب چه ايرادي دارد؟ اگر ايرادش را گفتيد پاسخ خواهم داد. بنده نميخواستم نام ببرم، چون مساله ما افراد نيست، بلكه رويكردهاست. حالا با اعلام اينها پنهانكاري حل شد؟ مگر مساله جامعه ايران افكار و رفتار اشخاص از جمله بنده است؟ نميدانم خواندن و درك مطالب بنده اينقدر سخت بوده يا آنكه آگاهانه حقيقت را ناديده گرفته و به حاشيه ميرويد؟ بنده مشهور به سادهنويسي هستم، نميدانم كجاي مطالبم سخت بوده كه به درستي فهم نشده است.
4- در ادامه يكسوم پاسخ خود را به توضيحاتي درباره ديوان عالي امريكا پرداختهايد كه به نظر ميرسد توجه چنداني به نوشته بنده نكردهايد و همچنان خواستهايد مقام شوراي نگهبان را بالا ببريد. بنده چند پله بالاتر از آنچه شما ميفرماييد به جايگاه شوراي نگهبان اذعان و اقرار ميكنم! خب! مساله ما اذعان به جايگاه اين شورا نيست. مساله عملكرد آن است. امام علي(ع) هنگامي كه با اين پرسش مواجه شد كه چگونه ممكن است فلاني و فلاني در سپاه ديگر به ناحق باشند؟ فرمود كه فرد را به حق ميشناسيد يا حق را به فرد؟ شما از جايگاه قانوني به اعتبار يك تصميم ميخواهيد برسيد و اين نادرست است. بنده از اعتبار تصميم، به رفعت جايگاه مينگرم. اين تفاوت دو رويكرد قابل گذشت نيست. چندينبار و به خلاف واقع، اتهام ناروا به منتقدان ميزنيد كه صلاحيت نهادهاي قانوني را زير سوال ميبرند. يا توان مطالعه يك متن از دست داده شده يا آنكه صريحا خلاف واقع گفته ميشود. هنگامي كه صلاحيت يك نهاد زير سوال ميرود ديگر كسي به ماهيت تصميم آن نهاد كاري ندارد، ولو ماهيتا هم اشكال نداشته باشد. بنده حتي بارها گفتهام با نظارت استصوابي هم مشكل ندارم، گرچه اين نظارت را شوراي نگهبان بر اساس تفسير خودش توسعه داده است.
مشكل اصلي با شوراي نگهبان با عدم اجراي قانون و بيطرفي بيشتر اعضاي آن و تبعات زيانبار چنين رفتاري است. چگونه اين گزاره ساده را در چند نوشته متوجه نميشويد و هر بار با توضيحات بيفايده و ملالآور صلاحيت شوراي نگهبان را به رخ ميكشيد كه اصولا مورد دعوا نيست؟ شوراي نگهبان قادر نيست از اقدامات و حتي در مواردي از صلاحيت مورد ادعايش دفاع كند. بنده چندبار گفتهام كه موافق آنچه شما از صلاحيت ميگوييد ميشوم و دو پله بالاتر از آن را هم ميپذيرم. ولي صلاحيت مترادف درستي تصميم نيست. هر كسي و هر نهادي كه اعتبار و صلاحيت بيشتري دارد بايد مستدلتر و مدللتر و منطقيتر و قانونيتر حرف بزند و از تصميمات خود دفاع كند نه آنكه چون صلاحيت دارد، پس حرفش اعتبار دارد. بالاترين مرجع قضايي كشور ديوان عالي كشور و با حضور روساي شعب ديوان است. وقتي كه يك راي ميدهد، بهطور مستدل، آراي موافق و مخالف و اكثريت را بيان ميكنند و به صورت مكتوب آن را در اختيار قضات و حقوقدانان قرار ميدهند و پايه آموزش و رويه قضايي نيز ميشود. انتظار ميرود كه شوراي نگهبان از اين نظر برجستهتر عمل كند، نه آنكه هي بگويد ما صلاحيت داريم!! و هي از استراليا و امريكا كد بياوريد. احتياج به كد آوردن نيست، از خودتان دفاع كنيد. حتي احتياج به جلسه گذاشتن با اين و آن دانشجو نداريد كه آن را منت ميگذاريد. مگر جوامع ديگر چنين ميكنند؟ شما اگر درست عمل كنيد، جامعه وكلا و حقوقدانان خودشان از شما حمايت ميكنند و اصلا نيازي به سخنگو نداريد. حكم مستدل و مكتوب شما بهترين سخنگو است. حداكثر مطلب شما درباره خانم خالقي اين بود كه نوشتيد قانوني است! آخر اين پاسخ شد؟ خوب يكي هم ميگويد غيرقانوني است. اين نحوه پاسخگويي كدام دانشجو را قانع ميكند كه در اينجا داريد به آن استناد ميكنيد؟ نكند در همه نشستهايتان همين طوري استدلال ميكنيد؟
5- در ادامه به نقد بنده در خصوص جايگاه حقوقدانان شوراي نگهبان خرده گرفتهايد و ادعاهايي را در منزلت و جايگاه علمي آقايان محترم طرح كردهايد كه قصد تعريض به آن را ندارم. اصلا هم قصد تخفيف اعضاي محترم حقوقدان را ندارم، چون چنين كاري عقلاني نيست. ولي قرار نيست اگر كسي عضو شوراي نگهبان شد به اين صفت برترين حقوقدان نيز باشد. مگر همه فوتباليستهاي خوب عضو تيم ملي هستند؟ يا اگر كسي عضو تيم ملي نباشد فوتباليست بدي است؟ بنابراين اگر بگوييم كه آنان از نخبگان برتر حقوقي اين كشور نيستند تخفيف آنان نيست، چراكه نيستند. بنده حاضرم اين فرض را آزمون كنيم كه از جامعه حقوقدانان كشور از جمله وكلا و استادان دانشگاه و دانشجويان دوره دكترا يك نظرسنجي كنيم و بپرسيم كه ده يا بيست حقوقدان برتر كشور را از
40 سال پيش تا حالا معرفي كنند اگر در ميان 20 نفر اولشان 2 يا 3 نفر از اعضاي تمامي ادوار اين شورا (جز ادوار اوليه) بود، نظر شما را ميپذيرم. اين خطاي ديگر شماست كه گمان ميكنيد اگر كسي عضو آنجا باشد، حتما از حقوقدانان برجسته نيز هست. درباره تاييد آنان از طرف مجلس و معرفي دستگاه قضايي اجازه دهيد سخن نگويم در اين مورد خيلي نميتوان وارد گفتوگوي عمومي شد. كافي است انصراف يكي از اعضاي معرفي شده در انتخاب اخير سه عضو حقوقدان را مرور كنيد تا به واقعيت پي ببريد.
6- آخرين تير تركش آقاي بهادري نيز اين جمله است كه «خوب است ايشان بداند ورود به دانشگاه برخلاف تسخير سفارت امريكا نيازمند شركت در رقابت است نه بالا رفتن از ديوار!» جناب آقاي بهادري! اينكه شما رتبه چند كنكور بودهايد يا رقابتي وارد دانشگاه شدهايد يا رانتي، مساله مستقيم امروز و اين نوشتهها نيست. شما اگر دهها دكترا داشته يا حتي اگر ديپلم هم نداشته باشيد اصلا اهميتي ندارد. فقط سعي كنيد يك نوشته منقح و متين بنويسيد. اگرچه دكتراي حقوق و غير آن هم داشته باشيد، همين نوشتههاي شما نشان ميدهد كه اعتبار آن مدركها چقدر است. اين اشتباه شما دقيقا مثل اشتباهي است كه درباره خلط ميان صلاحيت و اعتبار نظرات شوراي نگهبان ميكنيد. شما خيال ميكنيد چون به هر دليلي دانشگاه درس ميدهيد پس نوشتهتان معتبر است! در حالي كه بنده عكس اين را ميفهمم و با اين منطق زندگي ميكنم كه نه به مدركم مينازم و نه به دانشگاه رفتنم و نه به هيچ چيز صوري ديگر. همه اينها اعتباري و غيراصيل است. فقط به اعتبار نوشتهام اتكا ميكنم كه اگر اعتبار داشت چه بهتر و اگر اعتبار نداشت كوهي از مدرك دانشگاهي و كرسي درس و رتبه كنكور و صلاحيت و... ذرهاي به اعتبار آن نميتواند بيفزايد. من و شما در دو دنياي متفاوت زندگي ميكنيم. بنده به اتكاي هيچ صلاحيت اعطا شده از جانب ديگران حرف نميزنم، بلكه به اعتبار درك و فهم خودم و منطقي كه ميتواند آن را به ديگران انتقال دهد، سخن ميگويم. هرچند فايده ندارد ولي توصيه ميكنم كه از اين زندگي و حيات گلخانهاي پشت ميز قدرت و مدرك بايد بيرون آمد و قدري در فضاي واقعيتر سخن گفت. حداقل سعي كنيد خواننده خوبي باشيد و مجبور نشويد بهطور مكرر يك مطلب را چند بار و چند بار تحريف كرده و سپس نقد كنيد. كدام استاد دانشگاه است كه چنين اشتباهي را مرتكب شود و همچنان صلاحيت استادي را داشته باشد؟
7- در ادامه ادعا شده است كه تصميمات شوراي نگهبان مدلل و قابل دسترسي است. موقتا ميپذيريم. لطفا علل و مستندات حقوقي اين چند موضوع را كه در اين مكاتبات طرح شده كپي كرده و براي اطلاع ارسال فرماييد.
مستندات حقوقي:
*رد خانم خالقي
*اصرار به حذف آقاي سپنتا نيكنام
*ردصلاحيت آقاي هاشمي
*تاييد صلاحيت آقاي روحاني با توجه به اموري كه درباره ايشان معتقد هستيد؟
*مجاز بودن اعتراض به تصميمات اجرايي در سخن آقاي سخنگو.
بعد كه اينها را پاسخ داديد بعدا پرسشهاي ديگر را بهويژه درباره ردصلاحيتها و سازوكارهاي اجرايي آن طرح خواهم كرد.
- در پايان مرقوم كردهاند كه «نميدانم چرا آقاي عبدي فقط غصه مدلل شدن نظرات شوراي نگهبان را ميخورد؟! حتما ميدانيد نهادي كه بيشترين مقررات و دستورها را در كشور صادر ميكند، هيات محترم وزيران است. در هر جلسه هيات وزيران چندين مصوبه تصويب ميشود، اما مردم از دلايل تصويب آنها بياطلاع ميمانند. مردم حق دارند بدانند در جلسات دولت چه ميگذرد. مردم حق دارند بدانند موضوع و دستور جلسات هيات وزيران چيست. مردم حق دارند بدانند در موافقت و مخالفت با مصوبات چه استدلالهايي رد و بدل ميشود. مردم حق دارند بدانند دلايل حذف كارت سوخت -كه به گفته كارشناسان ۲۰۰ هزار ميليارد تومان به كشور ضربه زد- چه بود. اينها هم حق مردم است ولي آقاي عبدي كمتر دغدغه آن را دارد و كمتر از آنها مينويسد! مردم حق دارند بدانند چرا آقاي عبدي با شفافيت هم دوپهلو بازي ميكند؟»
ظاهرا ايشان مطالب بنده را نميخوانند فقط همان تعريض به آقاي سخنگو را ديدهاند والا ميدانستند كه نقدهاي من به دولت خيلي بيشتر از آن است كه گمان ميكنند و صريحتر از نقدهايم به شوراي نگهبان است چون نقد تند به اين دولت كمخطر است. به علاوه دوستان شما آنچنان شمشير را عليه دولت از رو بستهاند كه جايي براي امثال ما نميماند.
با وجود اين در همين قضيه بنزين و موارد ديگر نوشتهام ولي از اين كه بگذريم، آيا حاضريد از شفافيت همه حوزهها دفاع كنيد؟ من دفاع ميكنم. شما هم بياييد. ليست كامل را مينويسم درخواست ميكنيم. به علاوه علت حساسيت و دغدغه من نسبت به شوراي نگهبان اهميت قائل بودن براي جايگاه و اثرگذاري آن است كه خيلي بيشتر از دولت است. حالا اگر شما به اين جايگاه اعتقادي نداريد، بحث ديگري است. به نظر بنده تناسب قدرت و مسووليت بايد رعايت شود. شوراي نگهبان از قدرتمندترين نهادهاست ولي به تناسب قدرتش هيچ مسووليتي را نميپذيرد.