مهلتي كه مخرب است
سينا قنبرپور
آيا 35 هزارميليارد تومان ارزشش را داشت كه ما قوانين طبيعت را زير پا بگذاريم؟ آيا خود وزير كشور وقتي اين آمارها را جمع ميكرد خودش را در برابر چنين پرسشي قرار داد؟ اگر هر يك از مديران ارشد وقتي ميخواهند امضايي پاي برگهاي بزنند يا موافقتي با پروژهاي بكنند از خود بپرسند آيا اين كار با قوانين طبيعت همسويي دارد يا نه، خيلي از اتفاقاتي كه نبايد بيفتد روي نميداد. اساسا ما فراموشكارانيم. به سرعت در چهارديواري اتاقهايمان احساس ميكنيم از همهچيز سردرميآوريم و ميتوانيم براي همهچيز نسخه بپيچيم. اگر همه ما با خودمان مرور ميكرديم كه جهان و نظم حاكم بر آن چيزي نيست كه ما برخلافش قدم برداريم و اگر كار خطايي ميكنيم و فورا ضررش متوجهمان نميشود حكايت از همان سنت مهلت دادن است اندكي بيشتر دقت ميكرديم. سال قبل حتي تصورش را نميكرديم كه رودخانه هيرمند آبي به خود ببيند كه هم بخروشد و هم تالاب هامون را دربربگيرد. مديران افغانستان همين اندك آب را ابزاري قرار داده بودند كه بتوانند بيشتر و بيشتر بر ما فشار آورند و حتي گاهي زبان به طعنه ميگشودند كه بهاي آب ما از نفت شما بيشتر است! اما طبيعت منتظر آنها نماند و چنان به تكاپو افتاد كه از اواخر زمستان تاكنون حجم سيلابها جاني به هيرمند و هامون بخشيد و حالا ميشنويم كه جانوري خاص كه به «فسيل زنده» خوانده ميشود دوباره در تالابهاي بينالمللي هامون زنده يافت شده است. Triops cancriformis نام علمي جانوري است كه به آن ميگوي بچهوزغي گفته ميشود و حالا بعد از دههها در تالاب هامون زنده ديده شده است. اگر تالابهاي بينالمللي هامون به هر دليلي چه خشكسالي و چه بيتدبيريهاي ما خشك شده بود و تا همين زمستان هم جاني نداشت حالا ميزبان جانوري است كه دههها اثري از آن ديده نشده بود دوباره جان گرفته است. شايد هم همراه سيلاب آمده باشد.
هرچه هست نشاني از زندگي دوباره در اين تالاب خشكشده است. شايد بگوييد خشكساليها امان از تالابهاي بينالمللي هامون بريده بوده و سد «كجكي» در افغانستان. اما فراموش نكنيم كه ما براي تامين آب زاهدان سادهترين راه را انتخاب كرديم و از زابل و چاهنيمههايش آب را به زاهدان برديم و از سوي ديگر چون تاريخ به ما ميگفت زابل انبار غله بوده گمان برديم هنوز هم در بيآبي ميتوان آنجا گندم به شيوه سنتي كاشت. بله تالابهاي بينالمللي هامون از ساخت و سازها و اتفاقاتي كه در شيراز و معمولان رخ داد تا از آنچه بر سر هورالعظيم با ميدان نفتي آزادگان آمد در امان بوده است اما تصميم درست درباره وضعيت آب و سيستان چه بود؟ تقويت كشت گندم؟ انتقال آب به زاهدان؟ يا تلاش براي تغيير الگوي كشت و استفاده بهينه از همين اندك آب به نفع حفظ طبيعت؟ بهتر است تا دوباره تابستاني داغ و طولاني سايه بر هامون نيفكنده به فكر اصلاح كارهايي باشيم كه كردهايم و بيش از گذشته به طبيعت و قوانينش توجه كرده، احترام بگذاريم.