ريشه اوباشگري
عباس عبدي
ترور يك روحاني در همدان از سوي اوباش اتفاقي مهم بود كه بايد مورد توجه كافي قرار گيرد. ريشهيابي اين ترور ناجوانمردانه اهميت دارد. هرچند قصد ندارم كه هر اتفاقي را به سرعت به پاي بخشي از جناح اصولگرا بنويسم، ولي در اين مورد خاص و به علل گوناگون مجبوريم كه چنين اتهامي را متوجه آنان كنيم. به ويژه آنكه انحراف رفتاري اين جماعت در حمايت ضمني از فرهنگ الوات و...
به كارگيري آنان در حذف ديگران و نيز همراهي آنان با مناسك ديني موجب شكلگيري يك فساد عجيب و غريب رفتاري شد كه اكنون آثار خود را نشان ميدهد. براي فهم سير تحولات جامعه و انقلاب بايد به تحليل و مقايسه برخي مصاديق مهم پرداخت. براي كسي كه در انقلاب بوده و فعاليت هم داشته است، قابل تصور نبود، روزي برسد كه از سوي برخي افرادي كه خود را مدافع انقلاب و حتي ميراثدار آن ميدانند از فردي چون تتلو تقدير و قدرداني شود و او را در جمعي علني و رسمي تشويق كرده و هديهبارانش كنند، آن هم در لباس روحانيت به او تابلوي تصويرش را هديه كنند! اگر ابتداي انقلاب كسي ميپرسيد چقدر احتمال ميدهيد كه 40 سال پس از انقلاب چنين واقعهاي رخ دهد، آن هم به نام انقلاب و نيز اگر ميپرسيد كه چقدر احتمال ميدهيد كه تا 40 سال ديگر يك شهابسنگ به زمين برخورد كند و همه بشر و حيات زميني را نابود كند، بهطور قطع احتمال وقوع رخداد اول را كمتر و غيرممكنتر ميدانستند. جماعت اوباش ابتدا خود را در قالب تجمعات به ظاهر ديني و مناسكي بازتوليد كردند. سپس ادبيات آنان وارد ادبيات رسمي شد. ادبياتي رسمي كه در سالهاي 1384 تا 1392 رايج بود، بازتابي از اين فرهنگ بود. بعد كمكم از حاشيه به متن وارد شدند. ابتدا براي بيرون كردن ديگران از ميدان بهكار آمدند. سپس در نشستهاي انتخاباتي و با كلاههاي مخملي حاضر شدند. موسيقي خود را به بازار دادند و بهطور رسمي قدر ديدند. عرض اندام اين جماعت چنان زياد شد كه در برخي محلات جان و مال و ناموس مردم از دست آنان آسايش نداشت. هنگامي كه جان مردم به لب رسيد، برخي به صرافت مبارزه با آنان افتادند و به خيال خودشان شروع به مبارزه با آنان كردند، غافل از اينكه فرهنگ و ارزشهاي آن جماعت گسترده شده بود. آفتابه به گردن آنان انداختند، آنان را برعكس سوار خر نشاندند و لباس زنانه به تن آنان كردند و در محلهها گرداندند. بگذريم كه اين كارها همه خلاف قانون بود، ولي مهمتر اين بود كه از يك سو كينه و نفرت را دامن زد و از سوي ديگر ارزشهاي فرهنگي و اجتماعي متهمان را تقويت كردند چون با همان ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي خودشان به مبارزه با آنان رفتند. ارزشهاي مردسالار، مجازاتمحور و حقارتآميز. اين مبارزه خيلي دير و نادرست آغاز شده و اتفاقا از جاي لزوما موثر و كارآمدي آغاز نشده است. اين ماري بود كه در آستين پرورش يافت. بايد به گذشته برگشت. كليه كساني كه همسو با اين فرهنگ هستند و در تقويت آنان كوشيدهاند بايد در رفتار و گفتار خود صريح و روشن تجديدنظر كنند. رفتار گذشته آنان را نميتوان فقط در قالب يك اشتباه فني و ناخواسته تحليل كرد، بلكه آن يك انحراف فاحش و مسلم بود. هر عقل سليمي كه اندكي درك سياسي داشت و از فهم ديني برخوردار بود، ميدانست كه سياست تقدير و تشويق اين جماعت خلاف است. تتلو همان بود كه از ابتدا بود و امروز هم همان است در خارج نيز، هماني است كه در ايران بود. الوات و اوباش شخصيت رواني، رفتاري و گفتاري ويژهاي دارند كه اگر تغيير دهند ديگر اوباش محسوب نميشوند. اينها ويژگيهاي آنان است. آنان را به صورت ابزار ديدن خطرناك است. اين ابزار فقط در خدمت يك هدف خواهد بود و آن هم ابتذال است. البته اين ابزار استقلال خودش را هم دارد. هنگامي كه قدري بزرگ شد، راه و روش خود را خواهد داشت. همچنان كه هر بچهاي روزگاري بزرگ خواهد شد و روي پاي خود راه خواهد رفت. امروز آن زمان است. فراموش نكنيد كه اين جماعت در چارچوب امنيتي موجود چنين بيپروا رفتار ميكنند و رسما و حتي احمقانه اعلام ترور ميكنند، واي به روزي كه اين پوشش امنيتي برداشته شود. در اين صورت اوباش حرف اول را در شهر خواهند زد. اين يادداشت، به يك روي سكه اين ماجرا پرداخته كه به قدرتمند شدن اوباش اشاره دارد. ولي رويه ديگرش خشونتطلبان مخالف و برانداز اين ساختار هستند كه جداگانه به آن اشاره خواهد شد.