• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4473 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۴ مهر

شاعرانگي يا جاودانگي

ناديا فغاني

با چند تا از رفقايم يك دورهمي داريم كه در آن ادبيات مي‌خوانيم. هر چيزي كه تحت عنوان ادبيات كهن جاي بگيرد، نوكي به آن زده‌ايم. از حافظ و سعدي تا قابوس‌نامه و تاريخ طبري.

يك گروه تلگرامي هم داريم كه بيشتر گپ و گفت‌هاي‌مان در آن حول محور ادبيات مي‌چرخد. اما گاهي اگر كسي موضوع جالبي به تورش بخورد، حتي اگر به حال و هواي گروه هم چندان مرتبط نباشد ممكن است آنجا فوروارد كند تا بقيه هم ببينند و خبردار شوند.

ديروز دوستي خبري را توي گروه فرستاد كه مي‌گفت روباتي نخ‌مانند ساخته ‌شده كه مي‌تواند داخل رگ‌هاي مغز برود و رگ‌هاي بسته و گرفته را در افرادي كه دچار سكته مغزي شده‌اند، باز كند. البته هنوز اين طرح در مرحله آزمايشي است و به توليد انبوه نرسيده ‌است. اما چه فرقي مي‌كند؛ هزاران هزار طرح مشابه بوده‌اند كه به توليد انبوه رسيده‌اند و علم پزشكي را تكان داده‌اند و محاسبات پيشين را در تخمين طول عمر آدمي به هم زده‌اند.

آدمي كه قرار بوده در 50 سالگي پيمانه‌اش پر شود، به لطف داروهاي ضد فشار خون و ديابت و پوكي استخوان, 80 را هم رد مي‌كند. سلول‌هاي خسته‌اي كه ياغي مي‌شوند و به همه جا لشكر مي‌كشند و اسم‌شان مي‌شود «سرطان»، اين روزها به لطف داروهاي جديد شيمي درماني خيلي جاها مجال تركتازي پيدا نمي‌كنند و كشتي زياده‌خواهي‌هاي‌شان به گل مي‌نشيند.

يك بخشي از كروموزوم‌هاي انسان هست كه طولش با طول عمر رابطه معكوس دارد. هر چه انسان عمرش زيادتر مي‌شود، اين بخش، كوتاه و كوتاه‌تر مي‌شود تا بالاخره به جايي مي‌رسد كه براي سلول‌ها راهي جز مرگ باقي نمي‌ماند. بخش مهمي از تحقيقاتي كه هدف‌شان پيدا كردن راز جاودانگي و طول عمر انسان است، دارند روي اين موضوع كار مي‌كنند كه چطور مي‌شود كاري كرد كه اين بخش از كروموزوم، طولش كوتاه نشود و عمر انسان كوتاه نشود. اسم آنزيمي كه قرار است اين كار را بكند «تِلومِراز» است.

علم مي‌خواهد كاري كند كه اين ساعت طبيعي بدن, سرعت معمولش را از دست بدهد.

اما آيا اين فقط يك روي سكه نيست؟

ادبيات در ميان هزاران هنر ديگر، يكي از آنهايي است كه رازگونگي‌اش بر خيلي از جنبه‌هايش سايه انداخته است. شعر و نثر خيلي جاها از ايهام و استعاره و اينجور صنايع كمك مي‌گيرند تا ذهن خيال‌پرداز مخاطب را با خودشان به وادي‌هاي مگو ببرند.

حالا فرض كنيد راز تلومراز سال‌ها پيش در دانشگاه جندي شاپور كشف مي‌شد و در زمان حضرت سعدي، كافي بود كمي از عصاره اين ماده جادويي را اسنيف كني تا به عمر جاودان برسي.

احتمال زيادي مي‌دهم كه من و رفقايم اگر شيخ اجل الان در ميان‌مان مي‌بود، به گروه تلگرامي‌مان دعوتش مي‌كرديم و به جاي اينكه خودمان غزل‌هايش را بخوانيم و تفسير كنيم از خودش مي‌خواستيم كه اين كار را براي‌مان انجام دهد. شايد بعد از مدتي يخ‌مان باز مي‌شد و با مصلح‌الدين ۸۰۰ ساله شوخي هم مي‌كرديم. ديوارها فرو مي‌ريخت و سايه راز آلودگي، ايهام و ابهام، از همه ‌چيز رخت بر مي‌بست.

اما اگر از من مي‌شنويد فاصله گاهي لازم است؛ گنگ بودن و دم دست نبودن گاهي لازم است. براي لذت بردن از غزل‌هاي سعدي لازم است كه معاصر او نباشيم و نتوانيم توي گروه‌هاي تلگرامي و چه و چه ادش كنيم.

اگر از من بپرسيد در تقابل مرگ و تلومراز، من بي‌شك طرفدار مرگم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون