ايران و تاريخنگاري بينالمللي جنگ تحميلي
مجيد تفرشي
در سالگرد آغاز تجاوز نظامي عراق بعثي به ايران و آغاز جنگ هشت ساله، بار ديگر توجه به تاريخنگاري جنگ تحميلي در ميان محققان و رسانهها افزايش يافته است. سالهاست كه موسسات متعدد و مختلف نظامي، دولتي، دانشگاهي، مستقل و رسانههاي گوناگون داراي مخاطب عام و خاص، بهطور كامل يا بخشي از پژوهشها و انتشارات خود را به موضوعات مرتبط با جنگ اختصاص داده و محققان بسياري در اين مقوله به كار مشغولند. محصول كار اين موسسات و پژوهشگران، دهها مورد همايش، صدها جلد كتاب و هزاران مقاله در ابعاد مختلف جنگ هشت ساله است كه تاكنون نوشته شده و همچنان بهطور روزافزوني در دست تدارك و تهيه هستند. ارزيابي كيفي و محتوايي اين قبيل كوششهاي علمي و رسانهاي در اين يادداشت مختصر، نه مقدور است و نه ميسور. ولي تلاش خواهم كرد تا از دو بعد بازتاب جهاني و استفاده از منابع بينالمللي در اين پژوهشها تاملي داشته باشم. اگر مروري گذرا به بانكهاي اطلاعاتي عمده كتاب و مقالات جهان، از قبيل سايت كتابخانههاي بزرگ، دانشگاههاي معتبر و فروشندگان آنلاين كتاب به سراسر جهان بيفكنيم، درمييابيم كه بيش از دويست اثر تاليفي به صورت كتاب و پاياننامه و چندين برابر اين مقدار مقاله و يادداشت تخصصي در موضوع جنگ عراق عليه ايران به زبانهاي داراي ريشه لاتيني وجود دارد. در ميان اين آثار جاي آثار نويسندگان ايراني شاغل در موسسات مطالعاتي جنگ در داخل كشور به زبانهاي ديگر تقريبا خالي است.
در اين ميان، حتي آثار جدي پژوهشي محققان ايراني به زبان فارسي نيز در اين موضوع به ندرت در بين اين مجموعهها وجود دارد. كاري كه با اهداي اين آثار به كتابخانههاي بزرگ عمومي و دانشگاهي جهان ميشد صورت گيرد. در نتيجه اين كمكاري و غفلت، در شرايطي كه آثار مهمي در موضوعات مختلف تاريخ جنگ هشت ساله در ايران توليد و عرضه شده، در روايت بينالمللي، ايران عرصه را تقريبا بهطور كامل به تاريخنگاري امريكايي، اروپايي، عربي، اسراييلي و در مجموع آثار غيرايراني و ضدايراني واگذار كرده است. نويسندگان اين آثار را بعضا ميتوان مغرض و ايرانستيز خطاب كرد، ولي شماري از آنان به دليل عدم دسترسي به منابع ايراني در عرصه پژوهشي جهان، از توليد آثاري متوازن عاجز ماندهاند. در سيو هشت سال اخير كه از آغاز تجاوز عراق به ايران سپري شده، سواي چند آثار عمدتا خبري، تصويري تزييني يا گزارش و مجموعه مقالات همايش ايراني كه در دوران جنگ به زبانهاي مختلف اروپايي منتشر شده، در سالهاي اخير سواي برخي تلاشهاي مستقل از سوي ناشران خصوصي در زمينه ادبيات داستاني جنگ، به ندرت با تاليف يا ترجمه آثار جدي پژوهشي در روايت ايراني جنگ تحميلي مواجه بودهايم. در اين كمكاري و غفلت ايرانيان، رقباي خارجي شاغل در موسسات پژوهشي، انديشكدهها و دانشگاههاي غربي به صورتهاي مختلف به خلق اثر درباره جنگ مشغول بوده و طبيعتا، سواي چند استثنا، محصول كار آنها اغلب نه با واقعيت حقانيت و مظلوميت ايران منطبق بوده و نه اثر چنداني از منابع ايراني در كار آنان مشاهده ميشود. سواي اين معضل، مشكل جدي قابل طرح ديگر، فقر جدي منابع ايراني تاريخ جنگ هشت ساله عراق عليه ايران، در استفاده از منابع اورجينال و درجه اول آرشيوي بينالمللي است. با گذشت نزديك به چهار دهه از آغاز جنگ تحميلي و بيش از سه دهه از پايان آن، صدها هزار برگ سند منتشر نشده مكتوب و حجم زيادي از ديگر مواد پژوهشي از فيلم و عكس در اين موضوع در آرشيوهاي رسمي عمومي و تخصصي بينالمللي، به خصوص موسسات عمده آرشيوي آلماني، امريكايي، بريتانيايي، روسي، فرانسوي، هلندي و سازمانهاي چند مليتي بينالمللي از طبقهبندي آزاد شده و در دسترس محققان و علاقهمندان قرار گرفته است. ولي به ندرت پژوهشگران و موسسات بعضا پرهزينه مطالعات جنگ در ايران از اين قبيل منابع استفاده كرده و اگر هم استفادهاي از اين منابع شده، بيشتر در حد بريده جرايد و گزارشهاي مطبوعاتي و رسانهاي خارجي در موضوع جنگ بوده است. در اين مختصر امكان بحث و بررسي درباره همه اين موارد نيست، ولي در زمينه اسناد آرشيوهاي بريتانيايي بايد بگويم كه به تخمين من، تاكنون حدود 220 هزار برگ سند از مقدمات قبل از جنگ، متن جنگ و تبعات آن، در ابعاد مختلف نظامي، راهبردي، اقتصادي، سياسي، ديپلماتيك و امنيتي در آرشيوهاي بريتانيايي سند مكتوب آزاد شده وجود دارد. طبعا هنوز همه اسناد انگليسي زبان و بريتانيايي در مورد جنگ هشت ساله آزاد نشده، همه پروندههاي آزاد شده صد درصد در اختيار نيستند و همه اسناد قابل دسترسي از اين دست، از درجه اهميت يكسان يا درستي و صداقت كامل برخوردار نيستند. ولي در چنين حجمي از چنين مجموعه اسناد رسمي، بخش زيادي مهم، بيبديل و قابل استفاده در تاريخنگاري جنگ هستند. اين قبيل اسناد به خوبي ميتوانند پازلها و نقاط كور موضوعات مختلف را روشن كنند. موضوعاتي از قبيل حمايت قدرتهاي غربي، برنامههاي ضدايراني قدرتهاي غربي، سران كشورهاي منطقه و ديگر كشورها از رژيم بعثي عراق و تجهيز نظامي آن، در آغاز تجاوز، ادامه آن و ممانعت از سقوط حكومت صدام، مساله تشجيع صدام براي حمله به ايران توسط كشورهاي منطقه و اپوزيسيون ظاهرا ايراني، حمايتهاي بيدريغ و همهجانبه گروههاي ايرانستيز از عراق، مساله حملات شيميايي عراق عليه ايران و كردهاي عراقي و تبعات و مسائل ناگفته آن، معاملات تسليحاتي عراق، بازار انرژي ناشي از جنگ، تحريمهاي يكجانبه عليه ايران، فريبكاريها و سياست استاندارد دوگانه غربيان عليه ايران و ديگر مسائل مهمي از اين دست. كوتاه سخن آنكه اگر ميخواهيم همانند دوران دفاع مقدس در جهان تنها و مظلوم نمانيم، نخست بايد در عرصه انتشار و عرضه روايت ايراني به جامعه بينالمللي، چه نخبگان، چه رسانهها و چه افكار عمومي فعالتر باشيم و منتظر و ملتمس مروت و وجدان و صداقت رقباي ايرانستيز، مغرض يا ناآگاه خارجي در توجه به حقانيت و منافع ايران نباشيم. ديگر آنكه بدون اطلاع و استفاده از منابع اصيل بينالمللي در تاريخنگاري تجاوز عراق به ايران، تحقيقات داخلي كامل و شامل نخواهد بود. استفاده انتقادي از اين نوع منابع خون جديدي را به رگهاي تاريخنگاري ايراني جنگ وارد خواهد كرد و آن را از ورطه تكرار و خمودگي نجات خواهد داد.