«اين روزها حال اصلاحطلبان خيلي خوب نيست» اين شايد نه فقط تحليل يك كنشگر سياسي، بلكه پسذهن اغلب مخاطبان و جامعه حامي اصلاحات است. حال اصلاحات خوب نيست و از نيروهاي اجرايي كه نزديكي انتخابات، سهمشان را طلب ميكنند تا تئوريسينها و ژنرالهاي اصلاحات به دنبال راه درمانند. محسن آرمين يكي از همين كنشگران سياسي است كه گرچه ارتباط چنداني با رسانهها ندارد اما اينبار در مصاحبهاي با «ايرنا» در قالب پاسخ به پرسشهاي خبرنگار خبرگزاري جمهوري اسلامي، پيشنهادات خود را براي بهبود شرايط جريان اصلاحات و اصلاحطلبان مطرح كرده و جالب اينكه خطي مشترك ميان پيشنهادات او و برخي ديگر از چهرههاي شناخته شده اصلاحطلب وجود دارد و جملگي بر اصلاح اصلاحات، حفظ فاصله مطلوب از قدرت و حضور اقليت موثر تاكيد ميكنند.
اصلاح اصلاحات
چرا اصلاحطلبان همان اصلاحطلبان دهه 70 و 80 نيستند؟ چرا آن نطقهاي غرا كه روزگاري از تريبون مجلس يكبار در نقد نظارت استصوابي شنيده ميشد و استعفايي جمعي درپي داشت و بار ديگر در انذار به مراجع امنيتي و قضاييه براي قتل يك خبرنگار، به چشم كمتر ديده و به گوش كمتر شنيده ميشود؟ چه بر آنها گذشته كه گاهي سكوت بيشترين واكنش آنهايي است كه در دهه 90 بر صندليهاي سبز پارلمان تكيه زده يا احيانا در كرسي اجرايي نشستهاند؟ آنچه براي بدنه اجتماعي اصلاحات مشخص نيست و سمپاتهاي اين جريان سياسي براي آن پاسخي نمييابند و روزبهروز دلسردتر ميشوند، اين است كه بهواقع مرز اصلاحطلبان با اصولگرايان معتدل و ميانهروها كجاست؟
محسن آرمين معتقد است بازخواني يا دستكم بازگويي هويتي و گفتماني شايد يكي از مهمترين اقداماتي بود كه اصلاحطلبان بايد در حدفاصل 96 تا 98 (انتخابات مجلس دوره يازدهم) به آن ميپرداختند؛ تا شايد امروز ريزش در جريان اصلاحات كمتر باشد. آرمين گفته مشكل اصلي اصلاحطلبان يك گفتمان جديد و ناظر به مشكلات كشور است كه «عدالتخواهي و فسادستيزي» بخشي از آن باشد؛ 2 مقولهاي كه از دوران اصلاحات به اين سو معمولا به حاشيه رانده شد. بازسازي گفتماني متناسب با شرايط و تحولات سياسي و اجتماعي دستكم در 5 سال گذشته مخاطبان و بدنه اجتماعي اين جريان را نيز از سردرگمي درخواهد آورد؛ همانطور كه آرمين گفته گفتمان اصلاحات به اندازه كافي «منسجم، راديكال، صريح و شفاف» نيست. او در بخش ديگري از مصاحبه بيان كرده كه اصلاحطلبان بايد «يك خانهتكاني اساسي» انجام دهند و «پنجرهها را باز كنند تا هواي تازه وارد شود، وسايل كهنه و زنگار گرفته را بايد دم در يا سركوچه بگذارند تا سمساري ببرد».
اين گزاره مورد تاكيد برخي ديگر از چهرههاي اصلاحطلب نيز بوده است؛ چه آنكه محمدرضا تاجيك، تحليلگر و تئوريسين اصلاحطلب حتي پا را فراتر از بازخواني گذاشته و در گفتوگو با «شرق» تاكيد كرده است كه «ادامه راه اصلاحات با تغيير گفتمان» ميسر است اما «ضرورت دارد كه گفتمان اصلاحات با عاملان و حاملان جديد بر مردم عرضه شود.» يا سعيد حجاريان در مصاحبهاي با «ايسنا» باور دارد كه اصلاحطلبان بايد «در 3 زمينه گفتمان، تشكيلات و راهبرد دست به ابتكارهاي جديد» بزنند و به قولي «پوستاندازي» كنند.
خيلي دور، خيلي نزديك به «قدرت»
4 سال گوشهنشيني در دوران رياستجمهوري محمود احمدينژاد، اصلاحطلبان را از متن به كنج سياست فرستاد كما اينكه شايد برد اصلاحطلبان در سال 76 هم با رقيب همين كرد اما آنچه پس از 88 رخ داد تا ساقط كردن يك جريان سياسي پيش رفت. فاصله اصلاحطلبان از متن و بطن قدرت آنقدر زياد شد كه احتمالا باور بازگشت به اركان آن در دهه 90 مشكل بود تا آنجا كه برخي در سيستمي كه مدعي اصلاح آن بودند، هضم شدند. اين نزديكي به قدرت و استحاله اصلاحطلبان عامل ديگري است كه شايد مخاطبان امروز اصلاحات را با سوال مواجه كرده كه چطور و چرا ميتوان بار ديگر به اصلاح امور اميدوار بود؛ آن هم در شرايطي كه برخي نماد و نشانهاي اصلاحات در قدرت به جاي اصلاح تن به محافظهكاري دادهاند؟
آرمين تعبير جالبي از حال و روز محافظهكاري اين روزهاي اصلاحطلبان و نزديكيشان به قدرت دارد. او گرچه در بخشي از مصاحبه تاكيد ميكند كه كنشگر سياسي با روشنفكر متفاوت است و نبايد صرفا گوشهاي نشسته و به نقد قدرت بپردازد و از «عابد الجابري» نقل ميكند كه راهبرد اصلاحي و مسالمتآميز و قانوني جريانهاي اصلاحي آفتي هم دارد و از آنجا كه حركات اصلاحي مسالمتآميز و اغلب دراز مدت و طولانياند، نيروهاي در حال مبارزه را در معرض استحاله قرار ميدهند و اين طولاني شدن گاهي موجب ميشود آنها كه خواهان اصلاح هستند، در سيستم هضم شوند؛ مسالهاي كه بهزعم اين فعال سياسي اصلاحطلب با عبور از دهه 70 و 80 به امروز «به سبب دشوار بودن اصلاحات در ايران و در نتيجه طولاني بودن مسير آن كه با ناكاميهايي نيز همراه بوده»، بخشهايي از اصلاحطلبان را به حضور در قدرت عادت داده است. عادتي كه محصول آن محافظهكاري است. آرمين در همين راستا پيشنهاد داده كه «اصلاحطلبان بايد به ارزيابي عملكرد خود بنشينند و خطاها و اشتباهات خود را صادقانه بپذيرند. عناصر فرصتطلب و آلوده و جاهطلب را از خود دور كنند. رودربايستي را كنار بگذارند. فرمان هدايت جريان اصلاح را به دست افرادي ندهند كه قادر به نمايندگي مطالبات اصلاحطلبانه نيستند.»
اين موضوع كه مورد تاكيد و تاييد محمدرضا تاجيك نيز بوده و بارها به آن اشاره كرده با پيشنهاد ديگري همراه است. تاجيك به «خبرآنلاين» گفته كه «اصلاحطلبان به يك دوران دور از خانه قدرت احتياج دارند كه در اين فضا مجال ديدن، محاسبه نفس و نقد خود را پيدا كنند.» همچنين سعيد حجاريان نيز سال 97 پيشنهاد تشكيل «هسته سخت» را در همين راستا ارايه كرد. مصطفي تاجزاده نيز از اين شرايط به چنين تحليلي رسيده كه با تداوم اين شرايط شركت در انتخابات اشتباه خواهد بود.
كم اما موثر
پس از گزارههايي چون تغيير و بازخواني گفتماني و حفظ فاصله با قدرت، گزارهاي موثر كه به نظر ميرسد، در زمره راهبردهاي اصلاحطلبان قرار دارد، حضور «كم اما موثر» است. صحبت از اقليت تاثيرگذار در مجلس نشان ميدهد كه اصلاحطلبان در عين دفاع از ائتلاف 92، 94 و 96 براي 98 برنامهاي براي ائتلاف گسترده نخواهند داشت. آن طور كه از فحواي كلام محسن آرمين نيز مشخص است، اين استراتژي موافقان قابلتوجهي در ميان چهرههاي سرشناس اصلاحطلب دارد. هرچند مخالفاني نيز در اين بحث مطرح بوده و هستند. آرمين اما تاكيد دارد كه اصلاحطلبان بايد بتوانند «نسبت به هر حوزه انتخابيه متناسب با شرايط همان حوزه تصميم بگيرند. مثلا در حوزههايي كه امكان رقابت واقعي، قانوني و عادلانه براي آنها فراهم باشد شركت كنند و از ارايه فهرست انتخاباتي در حوزههايي كه كانديداي اختصاصي و اصلاحطلب ندارند، پرهيز كنند. به اين ترتيب اصلاحطلبان هم فرصت انتخابات را براي پيگيري اهداف اصلاحطلبانه خود از دست ندادهاند و هم تن به شركت در انتخابات با هر شرايطي نخواهند داد.» كما اينكه همين چند روز پيش محمدرضا تاجيك نيز بر اين پيشنهاد تاكيد كرد و گفت: «من معتقد به استراتژي اقليت موثر هستم. دو نفر داشته باش، دو نفر يل داشته باش، نه انبوهي كه بالاخره ۷۲ ملت هستند و فردا بايد كج راه رفتنشان، كج تصميمگيريشان را تدبير كنيد.» آرمين نيز در مصاحبه اخير تاكيد دارد: «اصلاحطلبان در اين انتخابات بايد با كانديداهاي اختصاصي خود شركت كنند.» و اين تاكيد و اصرار نشان ميدهد كه احتمال ائتلاف اينبار اندك خواهد بود.
شرط و شروط براي قدرت
اما يكي ديگر از نسخههايي كه چهرههايي چون علي شكوريراد يا مصطفي تاجزاده براي بازگشت قدرتمندانه اصلاحات نوشتند، حضور مشروط در انتخابات بود. اين شرط و شروطگذاري براي قدرت با استقبال چنداني مواجه نشد و بسياري به پيشنهاددهندگان تاختند كه اعمال اين رويه در قبال منابع قدرت، تنها به حذف خودخواسته اصلاحات ميانجامد.
در همين راستا بود كه برخي پيشنهاد رايزني با اعضاي شوراي نگهبان را مطرح و آن را منطقيتر دانستند. آرمين گرچه حرفي از مذاكره در اين مصاحبه نميزند اما مخالفت تلويحي خود را با ائتلاف گسترده همچون 94 نشان ميدهد. او تاكيد دارد، لازم نيست از حضور مشروط صحبت كنيم و «اگر انتخابات واجد حداقل استانداردهاي رقابتي بود در آن شركت كنند و اگر نه از آن چشم بپوشند، بلكه بايد تمام مساعي خود را به كار بندند تا انتخابات واجد چنين شرايطي بشود.»