صلح به جاي آشوب
نوذر شفيعي
ايران و افغانستان در يك سيستم امنيتي واحد قرار دارند. معناي اين عبارت اين است كه به دليل عنصر جغرافيا، به صورت خودكار تحولات يك كشور بر ديگري تاثير ميگذارد. در چنين وضعيتي رويدادهاي سياسي و امنيتي كه در يك كشور رخ ميدهد، توسط كشور مقابل رصد ميشود، چرا كه اين تحولات به صورت خودكار بر تحولات سياسي و امنيتي كشور همجوار تاثير ميگذارد. هيچ كشوري در دنيا نيست كه نسبت به تحولات كشورهاي همسايه بلافصلش بيتفاوت باشد. از آنجا كه افغانستان سالهاست درگير ناامني و بيثباتي است، بهطور طبيعي ايران اين تحولات را رصد ميكند. نگاه تهران اين است كه در افغانستان صلح، ثبات و امنيت برقرار باشد. صلح، ثبات و امنيت در افغانستان به صورت مستقيم بر امنيت مرزهاي شرقي ايران اثر ميگذارد و در برابر جنگ، ناامني و بيثباتي، به شكل خودكار بحرانهايي را به ايران سرريز ميكند. نگاه ايران به افغانستان توسعه محور است. ايران علاقهمند است كه توسعه در افغانستان اتفاق بيفتد و افغانستان به لحاظ سياسي، اقتصادي و امنيتي توسعه پيدا كند. در چنين شرايطي محيط اطراف ايران براي رشد و توسعه ايران محيط امن و آرام و مناسبي خواهد شد. در اين چارچوب با توجه به تحولات يكي، دو سال گذشته، طالبان به بخشي از فرآيند صلح افغانستان تبديل شدهاند. بهتر آن بود كه مساله صلح در افغانستان به صورت يكپارچه اتفاق بيفتد. يعني دولت افغانستان و طالبان جريانهاي اصلي باشند كه فرآيند صلح و آشتي را پيش ميبرند. اين روند در مقطعي در يكي، دو سال گذشته انحراف پيدا كرد، منشأ اين انحراف امريكاييها بودند. امريكاييها به صورت يكجانبه با طالبان مذاكره كردند، بدون اينكه دولت افغانستان را در جريان اين گفتوگوها قرار دهند. اين رفتار باعث شد تا كشورهاي ديگر مانند چين، روسيه، پاكستان و حتي كشورهاي عربي مانند عربستان و قطر در پيروي از روش امريكا به صورت جداگانه با طالبان وارد مراوده شوند. با شكلگيري اين رويه، ايران هم چارهاي نداشت جز اينكه با طالبان وارد مذاكره شود.
نيت ايران در مذاكره با طالبان روشن است؛ تهران ميخواهد به هر وسيلهاي كه ممكن است صلح در افغانستان مستقر شود و لذا مذاكره با طالبان هم از سوي ايران بخشي از روند صلح در افغانستان محسوب ميشود.
برخلاف برخي كشورها كه تلاش كردند با طالبان به عنوان يك نيروي جايگزين وارد مذاكره شوند، ايران به طالبان به عنوان بخشي از فرآيند صلحي نگاه ميكند كه يك طرف آن حتما بايد دولت افغانستان باشد. بنابراين ايران نه تنها، به دليل منافع خودش، طالبان را تشويق به صلح ميكند، بلكه طالبان را ترغيب ميكند كه صلح را در كنار و همكاري دولت افغانستان تعقيب كند. صلح امريكا با طالبان، صلح پاكستان با طالبان، صلح روسيه با طالبان، صلح چين با طالبان، صلح ناقصي خواهد بود. ايران از اين دريچه گفتوگو با طالبان را انتخاب كرده است.
ايران و افغانستان يك مجموعه امنيتي منطقهاي قلمداد ميشوند و وابستگي متقابل امنيتي دارند. به نظر ميرسد كه ايران تلاش دارد كه طالبان را ترغيب و تشويق به صلح كند. وجه مميزه و تفاوت بين مذاكره ايران با طالبان و امريكا با طالبان است كه امريكا دور از منطقهاي قرار دارد كه بحران افغانستان در آن جريان دارد. امريكاييها ممكن است به جاي تعقيب صلح براي مديريت بحران اهتمام كنند، چون هدفشان اين است كشورهايي كه اطراف افغانستان قرار دارند و همگي رقيب ايالات متحده امريكا محسوب ميشوند، دچار ناامني شوند. برخلاف امريكا، ايران درصدد حل بحران است؛ چرا كه ايران و افغانستان مجاور يكديگر و ناامنيهاي افغانستان براي ايران نگرانكننده و خطرناك است. به نظر ميرسد هم طالبان و هم دولت افغانستان بايد اين نكته را درك كنند كه كشورهاي همجوار افغانستان بيش از ديگر كشورهاي علاقهمندند كه صلح و ثبات در اين كشور برقرار شود، چرا كه صلح و ثبات در اين كشور به امنيت در منطقه كمك ميكند. برعكس امريكاييها علاقهمندند آشوب هدايت شده را در افغانستان ايجاد كنند تا براي چين، ايران و روسيه دغدغه امنيتي بسازند. امريكاييها هيچگاه نگران اوضاع داخلي افغانستان نبودهاند، بلكه افغانستان را به خاطر تاثيرگذاري بر محيط پيرامونياش خواستهاند و يك نگاه ابزاري به افغانستان دارند. چون اين نگاه ابزاري وجود دارد و پيامد بيثباتي در اين كشور اساسا به نفع امريكا است، لذا امريكاييها بيميل نيستند كه هم بين طالبان و دولت افغانستان شكاف ايجاد كنند و هم به طالبان امكان انحصار قدرت را بدهند كه منشأ آشوبي تازه در منطقه شود.
منافع مردم افغانستان، منافع دولت افغانستان و منافع طالبان در اين است كه به جاي رفتن به سمت كشورهاي ديگر و حتي به سمت كشورهاي منطقه به سمت اتحاد و وحدت در داخل حركت كنند و امكان مذاكرات صلح افغان - افغان را ايجاد كنند. اين راه و روش افغانستان است كه ميتواند منافع بلندمدت مردم افغانستان را در پي داشته باشد. در غير اين صورت قدرتهاي بيروني حتما به دنبال منفعتي در افغانستان هستند كه با صلح ايجاد نميشود، بلكه با مديريت بحران و آشوبهاي هدايت شده و با هدف تامين منافع خارجي ايجاد ميشود و آينده افغانستان به ابزار و اهرمي از سوي رقباي سياسي و امنيتي بينالمللي براي فشار به يكديگر تبديل ميشود.