آزردن ديگران از طرق گوناگون ممكن ميشود؛ گاه با شكستن دلها يا ورود ديگر آسيبهاي روحي، گاه با وارد آوردن آسيب جسمي و گاه با آسيبرساني مالي يا حيثيتي. همه اين موارد در زندگي جمعي از اسباب ديگرآزاري تلقي ميشوند.
اين آزارها و رنجاندنها ممكن است توسط نهادها، ادارهها و سازمانها به وجود آيد، مانند حالتهايي كه ارباب زر و زور و تزوير به ناحق جان و مال و حيثيت و ديگر حقهاي آدميان را به تاراج ميبرد و طبيعتا در اين حالتها آزردن ديگري به حد نهايي خود ميرسد.
اگر چنين اتفاقي رخ دهد، ميتوان گفت هر كه برنجاند، در نهايت خواهد رنجيد. اين قاعدهاي طبيعي و روانشناختي است كه آزارديده هميشه مترصد جبران يا انتقام است. ضربالمثل معروف، «كلوخانداز را پاداش سنگ است» بيانگر چنين حالتهايي است.
از مكافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد، جو ز جو
نظامي گنجوي هم اين مفهوم را به زيبايي در خردنامه ارسطو روشن ميكند و اشخاص بدكردار را به انتقام چرخ كبود انذار ميدهد:
بدان را بد آيد ز چرخ كبود
به نيكان همه نيكي آيد فرود
مكن جز به نيكي گرايندگي
كه در نيكنامي است پايندگي
منه بر دل نيكنامان غبار
كه بدنامي آرد سرانجام كار
رنجاندن اختصاصي به سيستمهاي سياسي ندارد. مردم نيز در مناسبات گوناگون خود با ديگري ممكن است برنجند يا برنجانند. به نظر ميرسد، اگر كرامت ذاتي تكتك انسانها محترم شمرده شود و مناسبات دولت-ملت و ملت- ملت (مردم با يكديگر) بر اساس اصل عدم رنجاندن چيده شود، گام بزرگي به سمت تحقق جامعه سالم برداشتهايم.
سرمنشا اكثر رنجاندنها قائل نبودن منزلت و كرامت لازم براي طرف مقابل است. قاعده طلايي اخلاق حقوق بشري همان پيام گهربار امام علي (ع) است كه فرمود: «هر چه را براي خويشتن ميپسندي براي ديگران هم بپسند و هر چه را براي خود نميپسندي براي ديگران هم مپسند.»
اعلاميه جهاني حقوق بشر هم در راستاي پرهيز از آزار انسانها، جلوگيري از تحقير كرامت و حقوق آنها و تحقق صلح جاويدان در ماده يكم خود بيان ميكند: «تمام ابناي بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانيت و وجدان به آنها ارزاني شده و لازم است با يكديگر عادلانه و برادرانه رفتار كنند.» ماده سوم اعلاميه هم مقرر ميدارد: «هر فردي سزاوار و محق به زندگي، آزادي و امنيت فردي است.»
پس بر اساس مباني حقوق بشر، حفظ حرمتها و كرامتها، صيانت از حقها و آزاديها، احترام به حق حيات جسماني و روحاني انسان و پاسداري از امنيت آدميان و بهطور كليتر، حركت در مسير عدالت و اعتدال ميتواند زمينه آزردن ديگران را كاهش دهد.
لسانالغيب، حافظ شيرازي هم 600 سال پيشتر، جاده دلانگيز زيست حقوق بشري و زندگي بدون آزار را به ما نشان داده است:
مباش در پي آزار و هر چه خواهي كن
كه در شريعت ما غير از اين گناهي نيست
در طريق حافظي يك گناه جامع ديگر گناهان است و آن گناه دگرآزاري است. به عبارتي، همين كه ديگران را آزار ندهي براي اجتناب از عموم گناهان كافي است. البته، شرط بزرگي است كه آدميان بتوانند رفتارها، گفتارها و پندارهاي خود را به گونهاي سامان ببخشند كه آزاري به ديگران نرسد. لازمه اين كار خودآگاهي، معرفت نفس و رياضت است. پرهيز از هرگونه رنجاندن گفتاري، رفتاري و پنداري يعني پرهيز از بسياري از گناهان.
فردوسي، بزرگ ميراثدار فرهنگ ايراني، پا را فراتر گذاشته و نهتنها آزار آدمي را جايز نميداند، بلكه از آزردن حيوانات نيز برحذر ميدارد:
ميازار موري كه دانهكش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
اگر همين توحيد حافظ كه بر پايه قاعده مرنج و مرنجان استوار است، بنيان حكمراني و مناسبات مردم با يكديگر و مردم با دولت قرار گيرد، زود است كه بهشت را در همين سراي خاكي پي افكنيم. به قول عارف وارسته، سرحلقه درويشان و رندان طريقت، شاه نعمتالله ولي:
گر بيازارد مرا موري، نيازارم ورا
خود كجا آزار مردم اي عزيزان، من كجا
نزد ما زاري به از آزار، بيزاري مباش
تا نگيرد بر سر بازار، آزاري تو را
در طريقت هر چه فرمايي، به جان فرمان برم
ماجرا 1 بگذار با ما، ماجرا آخر چرا
كفر باشد در طريق عاشقان، آزار دل
گر مسلماني، چرا آزار ميداري روا
1- ماجرا يعني نزاع، دعوا
حقوقدان و دانشيار دانشكده حقوق
دانشگاه شهيد بهشتي