لاينفع الندم
و آيا اصولا چنين كاري «اكت سياسي» به حساب ميآيد؟ واقعيت اين است كه اوضاع سياسي كشور به هم پيچيده و مسائل مختلفي درهم تنيده شده. بعضي از جريانهاي رقيب دولت كه اتفاقا قدرت زيادي دارند و كلامشان نافذ است از بحران بنزين بهره فراوان بردهاند و درصدد تضعيف نهادهاي انتخابي برآمدهاند. نه تنها صراحتا دنبال لياخوف ميگردند تا مجلس را به توپ ببندد بلكه ميخواهند مردم را از انتخاب رييسجمهورشان سرافكنده كنند. درست است كه همه اين سروصداها از گور بنزين بلند شده اما كيست كه نداند، قضيه منحصر به بنزين و تصميم دولت نيست. به اين بهانه زخمهاي كهنه- حتي زخمهاي انتخاباتي كه هرگز التيام نيافتند- سر باز كردهاند و وضعيت پيچيدهاي را براي كشور و حاكميت و دولت رقم زدهاند. اين روزها دولت گوشه رينگ گير كرده و از همه طرف، از ضد انقلاب و حزباللهي، از اصولگرا و اصلاحطلب مشت ميخورد و درشت ميشنود. ما البته متوقعيم كه دولتمردان حتي در سختترين شرايط نيز از كوره در نروند، تصميم نادرست نگيرند، حرف خطرناك نزنند و... مهمتر از همه از نامداران سياست متوقعيم كه در مواضع تهمت نايستند، حرفي كه آميخته به كجتابي و كجفهمي است، نزنند و بيش از اين هزينه روي دست كشور نگذارند. معالوصف ميدانيم كه آدميزاد تاب و توان محدودي دارد و گاهي ناخواسته براي خودش و دوستانش هزينه ميتراشد. رييسجمهور را ميشود، بلكه بايد نقد كرد و خوب و بدش را گفت: سلمنا. اگر زورمان برسد، وظيفه ملي و ميهني ايجاب ميكند به ميدان بياييم و جلوي سوءتفاهمها و سوءتعبيرها را بگيريم اما در عين حال بايد حواسمان باشد كه آب به آسياي مخالفان مردمسالاري نريزيم و مردم را به وادي نااميدي نكشانيم.
بحث تدبير و اميد، بحث شخص نيست و با خنده و گريه حسن روحاني هم عجين نشده. ما در نود و دو و نود و شش بر مبناي مناسبات و محاسبات سياسي وارد كارزار انتخاباتي شديم و بهزعم خود بهترين گزينه را انتخاب كرديم. خدايي نكرده گرفتار كيش شخصيت كه نيستيم و بر مبناي علاقه و عاطفه شخصي كه رأي نميدهيم. با معيارهاي عقلي و سياسي هزار بار ديگر هم به شرايط سياسي قبل برگرديم، همان كاري را ميكنيم كه كرديم. نه فقط درباره انتخاباتهاي گذشته بلكه درباره تمام رفتارهايي كه در طول ساليان از «ملت» سر زده اين حكم صدق ميكند كه با توجه به زمان و مكان مردم بهترين كار را كردند، بهترين راه را رفتند و بهترين تصميم را گرفتند. پشيمان كردن مردم از ماوقع نه تنها تاريخ يك ملت را از بين ميبرد بلكه امروز و فردا را نيز خراب ميكند. اين خطاي بزرگي است كه اشتباه امروز را به گذشته ببريم و خود را در گذشته تخطئه كنيم. تيتر اين يادداشت را از روي ضربالمثل عربي گذاشتهام كه حافظ آن را در شعرش آورده:«الان قد ندمت و لا ينفع الندم». (همانا پشيمانم اما پشيماني چه سود؟) نه تنها سود ندارد بلكه سراسر ضرر است و آثار سوئش دامن همه را ميگيرد... اينها به كنار خوب است كه اهل سياست نگاهي به واقعيت موجود بيندازند و براي فعاليت سياسي بيگدار به آب نزنند. منازعات داخلي به كنار، منازعات بينالمللي هم جدي است و اگر حواسمان نباشد خود را براي هميشه گرفتار ميكنيم. من نميگويم به دولت حرفي نزنيم بلكه ميگويم، تقواي سياسي را از دست ندهيم و حرفهايمان را بيش از پيش مزمزه كنيم. نه فقط وزرا و وكلا و مقامات بايد مراقب كردار و گفتار خود باشند بلكه روزنامهنگاران و فعالان سياسي هم بايد توان پرهيز خود را بالا ببرند و محض رضاي خدا، محض رعايت حال مردم هر توييتي نكنند و هر پيامي ندهند و هر جرقهاي را روي اين بخار متراكم بنزين نيندازند. اگرچه عرايضم از سر خيرخواهي است اما در مقامي نيستم كه بخواهم ديگران را نصيحت كنم. خود بيش از ديگران محتاج نصيحتم. عرضم چيز ديگري است. كسي كه امروز از ديروزش ابراز ندامت ميكند، چه تضميني دارد كه فردا از امروزش پشيمان نباشد؟ حرف آخرم را هم بزنم و مرخص شوم. اگر كسي بخواهد- در هر مرتبهاي و هر مقامي- حساب خودش را از دولت جدا كند، مطمئن نباشد كه مخاطبان هم حسابش را جدا كنند. تجربه نشان داده كه خشك و تر را به يك چشم ميبينند نه دو چشم.