قرباني ديكتاتوري
مرتضي ميرحسيني
يك: سال 1314 در چنين روزهايي بود كه محمدعلي فروغي براي گناه نكرده يكي از اقوامش مجازات و از مقام نخستوزيري عزل شد و چند سالي از صحنه سياسي كشور كنار رفت. ماجراي بركناري او از حادثه خونين مسجد گوهرشاد و درگيري مردم با لشكر خراسان آغاز شد. پدر داماد او، محمدولي اسدي آن زمان نيابت توليت آستان قدس را داشت و يكي از متنفذان خراسان بود. او كه به ميانهروي شناخته ميشد به دربار گفته بود كه بهتر است حكومت در اجراي قانون استفاده از كلاه شاپو سختگيري نكند و مردم شهر سنتي مشهد را به ضديت با خود برنينگيزد. اما فتحالله پاكروان، استاندار خراسان معتقد بود كه اسدي چرند ميگويد و قانون بايد بيتسامح و بدون مدارا اجرا شود و حتي اگر لازم شد «توي سر مردم زد و آنان را مجبور به تمكين كرد.» دربار، نظر پاكروان را پذيرفت.
دو: از همان بدو سلطنت رضاشاه، اين نگاه كه ميتوان و بايد كارها را به زور پيش بُرد و مردم را به پيروي بردهوار از دستورات حكومت وادار كرد بر نگاهي كه از مدارا با جامعه سخن ميگفت، برتري داشت. سال به سال اين برتري بيشتر هم شد.
از اينرو پذيرش نظر پاكروان و ناديده گرفتن توصيههاي اسدي نه خطايي محاسباتي كه رويه مرسوم حكومت پهلوي اول بود. حتي زماني كه رضاشاه عدهاي را مامور بررسي حادثه مسجد گوهرشاد كرد، بازهم اسدي مقصر شناخته و به اتهام تحريك مردم به شورش و مقاومت محاكمه شد. گويا او را شكنجه هم كردند، به اعتراف به كارهايي كه نكرده بود، مجبور ساختند و درنهايت در دادگاه نظامي حكم اعدام برايش بريدند. مداخله و وساطت فروغي براي نجات اسدي نتيجه نداد و به نوشته باقر عاقلي در كتاب نخستوزيران ايران «شاه به اندازهاي عصباني و مشوش بود كه نه تنها شفاعت او را نپذيرفت بلكه به وضع موهن و زنندهاي او را از كار بركنار ساخت.» اسدي را هم همان روزها اعدام كردند.
سه: اينچنين بود كه فروغي طرد و با وهن و خفت از نخستوزيري عزل شد. در خانه نشست، به حاشيه رفت و تا شهريور 1320 و حمله متفقين به كشور در سكوت و انزوا زندگي كرد.
در اين خانهنشيني كه حدود 6 سال طول كشيد، بيشتر وقتش به مطالعه و پژوهش گذشت و چند اثر مهم از خود بهجا گذاشت.
اواخر تابستان 1320 بار ديگر به عرصه سياسي كشور برگشت و در مقطعي حساس و بحراني رياست دولت را به دست گرفت.
اين درست است كه فروغي در پاييز 1314 قرباني ديكتاتوري و زدوبندها و بيرسميهاي متداول آن شد، اما خود او هم در پايهگذاري اين نظام قلدر و بيمنطق نقش داشت و چندين و چند سال از مواهب و منافع خدمت به آن سود برده بود.
خود اسدي نگونبخت هم كه بعد از حادثه مسجد گوهرشاد مشهد به اتهامهاي واهي محاكمه و اعدام شد تا پيش از آن مردي از مردان حكومت پهلوي بهشمار ميرفت.
او يكي از كساني بود كه يك دهه قبل، در رايگيري مجلس موسسان به تغيير سلطنت از خاندان قاجار به خانواده پهلوي راي مثبت داده بود.