آيندهنگري و ارتباطات
علي رستمي
داشتن آيندهنگري و بينش مشخص از رشد و تحول ملي در زمينههاي مختلف و پايهاي فكري اين مساله مسلما كمك عمدهاي به آگاهي و اطلاع از عواملي است كه بايد در اين زمينه مدنظر قرار گيرد. همچنين مشخص شود كه هر يك از نهادها و در اين مورد نهاد گسترده و پرتوان رسانههاي همگاني اجتماعي چه كاري را ميتوانند انجام دهند و حد اثرگذاري آن چقدر است. بالطبع گسترش كمي و كيفي رسانههاي اجتماعي در طول ساليان مساله عمدهاي را مطرح ميكند كه اولين آن حيطه گسترش اين نهاد و انطباق آن با مكان و زمان است؛ چراكه تكامل وسايل ارتباطي ميتواند موجد نوآوري باشد و همين نوآوري توان آن را خواهد داشت كه در شكل فعلي و آيندهنگرانه مسائل را در پرتو ديدگاههاي جديد از رشد و تحول ملي مورد بررسي قرار دهد و سهمي مهم در بيان موضوع و راههاي انجام آن داشته باشد. هر كشوري بر اساس موقعيت مكاني براي پيشبرد رشد و تحول ملي در زمينههاي گوناگون بايد حداقل سه حوزه را در نظر بگيرد كه حلقهوار در هم ميروند و حوزه امكانات را مشخص ميكنند. اين حوزه بايد نشان دهد كه اولا منابع موجود چيست، ثانيا نيازها و آرمانهاي ما بايد چه باشد و سوم اينكه چه راهبردي مدنظر قرار گيرد تا موارد ممكن را مطرح كند. در واقع تداخل اين سه حوزه به وجود آورنده يك مدخل مشترك است كه موجود حوزه امكانات در زمينههاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي است. بيشك ارتباطات در بيان اين حوزه، نحوه استفاده از آنها و مشخص كردن راهبردها از اهميت فراواني برخوردار است، زيرا پديدهاي است كه وجوه گوناگون زندگي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي را در پيوند با هم مدنظر قرار ميدهد و ميتواند شاهد عمدهاي براي نشان دادن تحرك، هماهنگي يا تضادها در زمينههاي گوناگون باشد...
به عبارتي با توجه به امكان وجود تناقضاتي در پيوند ميان حوزههاي مختلف، ارتباطات ميتواند هم به شكل مناسبي در جلوگيري از انباشت تضادها و تناقضات و هم ايجاد راههاي قابل قبول در سطوح نوآورانه و آيندهنگرانه به حل مسائل كمك كند. بايد توجه داشت كه نهاد ارتباطي طي قرن بيستم و بيست و يكم تغييرات كمي و كيفي سريعي داشته و امروزه در كنار وسايل ارتباطي كلاسيك مثل روزنامه، مجله، راديو و تلويزيون موارد تازهاي پا به ميدان گذاشته كه هم از نظر سرعت و هم از نظر تنوع، دگرگونيهاي عظيمي را در سطح انتشار خبر، اطلاعات و حتي سرگرمي به وجود آورده است كه در ميان آنها ميتوان به اينترنت، موبايل و حتي شبكههاي مختلف ارتباطي راديو و تلويزيون ماهوارهاي اشاره كرد. مطمئنا پيدايش چنين صنعتي، نقش ارتباطات را بسيار گسترش داده و با از ميان برداشتن مرزهاي سرزميني كشورها، نقش عمدهاي را به عهده آنها نهاده است كه تاثير گستردهاي بر مساله پيشبيني رشد و تحول ملي در زمينههاي مختلف و پايههاي فكري آن گذاشته است؛ به عبارتي حوزههاي كلاسيك همانند منابع، نيازها و آرمانها و نوع راهبردها كه در يك تقاطع دايرهوار آفريننده امكانات هستند، به شدت تحت تاثير ارتباطات امروزه قرار دارند؛ چراكه ديگر توجه به حوزههاي مختلف رشد و توسعه ملي فقط بر اساس ارتباطات درونمرزي نقد، آيندهنگري و پيشبيني نميشود، بلكه ارتباطات امروز تقريبا همه موارد را به هم پيوند داده و به جاي پيدايش افكار عمومي درونمرزي گستره عمده را در سطح جهاني پديدار كرده است كه بر هر جزء مسائل ملي در سطوح سياسي، اقتصادي، فرهنگي، هنري و اجتماعي تاثير قابل ملاحظه ميگذارد. اين تاثيرگذاري كه تمام سطوح فيزيكي، اجتماعي و رواني را شامل ميشود، دولتها را در سطح داخل مرزي و خارج مرزي به نقد مينشيند و نشان ميدهد كه وسايل ارتباطي امروز در دو سطح داخل و خارج ميتواند به بررسي كليه وجوه حاكميتي بنشيند؛ به عبارتي ديگر امروزه گستردگي ارتباطات در سطح دولتها را در مقابل دو نوع مساله قرار ميدهد كه بخشي از آن از طريق ارتباطات داخلي عنوان ميشود و بخش عمدهتر ديگر آن تحت تاثير ارتباطات و رسانههاي خارجي و همچنين ارتباطات ناشي از اينترنت، موبايل است؛ بنابراين به جرات ميتوان گفت گسترش شديد وسايل گوناگون ارتباطي، اجتماعي و ماهوارهاي موجب پيدايش يك بحران ارتباطي شده است كه باعث ميشود هر مجموعه سياسي، اقتصادي، اجتماعي براي مقابله يا پاسخگويي به آن يك دوگانگي داخلي و خارجي داشته باشد و دريابد كه چه مقدار از مسائل عنوان شده به داخل و چه تعداد به خارج مربوط است؛ بنابراين نوع پاسخگويي به نقدها و مشكلات دو وجه داخلي و خارجي پيدا ميكند. شدت گسترش وسايل ارتباطي و تاثيرگذاري آن بر اين دو حركت به نحوي است كه سطح افكار عمومي جوامع را از سطوح درون مرزي به ساختن افكار عمومي در سطح جهاني گسترش داده است و به همين دليل جوامع نيازمند آن هستند كه در دو سطح مسائل را تحليل و پاسخهاي مناسب آن را در نظر بگيرند. بحران ارتباطي وضعيتهاي تسلط بر بحرانهاي اجتماعي را دگرگون كرده است، به اين معنا كه اگر در گذشته به دليل جهاني نبودن مديريت بحرانهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي بسيار ساده بود، امروزه به دليل وجود ارتباطات بحران اين كار سخت و سختتر شده است. به بياني ديگر اگر در گذشته اقتصاد ملي تنها وجه ممكن بود، امروزه پيوندهاي اقتصادي به سطح جهاني، مبادلات بينالمللي و هماهنگي عمومي گسترش يافته و سطوح بحران در پديدههاي مورد نظر از سطح داخلي به سطوح داخلي و خارجي كشانده شده است؛ بنابراين براي رسيدن به نقطه تعادل در سياستهاي داخلي و خارجي اين ضرورت وجود دارد كه همه مجموعههاي سياسي، اقتصادي اعم از رسمي و غيررسمي، مديريت بحران را با تكيه بر وجوه ارتباطات بحران در سطوح داخلي و خارجي مدنظر قرار دهند و از آنها در دو سطح براي حل مسائل داخلي و خارجي استفاده كنند.