• 1404 سه‌شنبه 9 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4552 -
  • 1398 پنج‌شنبه 12 دي

عادله عادله

اسدالله امرايي

مجموعه داستان «آدم‌هاي چهارباغ» نوشته علي خدايي داستان‌نويس نامي و خوش‌قلم اصفهاني در مجموعه داستان فارسي نشر چشمه منتشر شد. در معرفي كتاب از زبان نويسنده آمده است «اين كتاب تشكر ناچيز من است از شهري كه خيلي دوستش دارم. خوشحالم كه صبح‌ها در اصفهان از خواب بيدار مي‌شوم و اجازه دارم از او بنويسم. آدم‌هاي چهارباغ وقتي تمام شد داستان آدم‌هاي چهارباغ ديگري شروع شد كه آنها را هم مي‌نويسم! يك روز به اصفهان گفتم «تو مرا دوست داري؟» خنديد و من سرايدار اصفهان شدم!» مجموعه داستان «آدم‌هاي چهارباغ» حاوي 40 قسمت داستان‌هاي كوتاه و پيوسته‌اي است كه چند شخصيت اصلي دارد. داستان‌هاي اين كتاب به صورت پاورقي در دو روزنامه اعتماد و شرق منتشر مي‌شد. داستان‌هاي كتاب «آدم‌هاي چهارباغ» مجموعه يكسري وقايع است كه در هتل جهان نخستين و قديمي‌ترين هتل اصفهان اتفاق مي‌افتد و آدم‌هاي چهارباغ در آن نقش دارند.

«شب موقع حساب‌ و كتاب است. كاسب‌هاي چارباغ اين موقع شب دخل مي‌شمارند. روي ميز هايراپطيان كلي چك و چند اسكناس است و موفرفري دست توي موهايش مي‌برد با تلفن حرف مي‌زند.

«چي بابا؟»

شاگرد مغازه جارو مي‌كند و موفرفري پاهايش را بالا مي‌گيرد كه زير پايش را بروبد.

«شاد شاد. آيو. آيو.»

پايش را كه پايين مي‌آورد مي‌خورد روي دسته‌ جارو. كسي درِ مغازه را باز مي‌كند.»

آدم‌هاي چهارباغ چهل داستان كوتاه با چند شخصيت اصلي است كه هركدام راوي يك اتفاق جالب و خواندني از خيابان چهارباغ اصفهان است و اشاره‌اي است به حدودا 4۰-5۰ سال قبل.

«چهارباغ» يكي از قديمي‌ترين خيابان‌هاي ايران است. اولين سينما، اولين تئاتر، اولين فروشگاه، كتابفروشي و گالري در اين خيابان راه‌اندازي شد و افرادي كه از اين خيابان گذر مي‌كردند هميشه با يك اتفاق تازه روبه‌رو مي‌شدند. اغلب مردم از اين خيابان قديمي خاطره دارند و با همين خيابان چشم‌شان به دنيا باز شد. اين در زمره قديمي‌ترين خيابان‌هاي شهر اصفهان و محل عرضه اولين‌هاي هر پديده مدرني در اين شهر بوده است. از سينما و هتل و كافه تا فروش اسباب و لوازم منزل و قنادي. آدم‌هايي كه به اصفهان مي‌آمده‌اند هميشه در چهارباغ دنبال چيزهاي تازه و همواره با آداب خاصي در خيابان حاضر بوده‌اند. مثلا با لباس نو يا با پول كافي براي خريد كردن. چهارباغ چيزي مانند خيابان فردوسي و نادري و شانزليزه و لاله‌زار تهران بوده و البته سابقه تاريخي بيشتري نسبت به آنها داشته است. اصفهان و اهواز و آبادان در نوشته‌هاي اقليمي هميشه مورد توجه نويسندگان بوده و نويسندگان اصفهاني و به قول برخي از دوستان نويسندگان مكتب اصفهان بيشتر به
موضوع پرداخته‌اند.

«تويوتاي طلايي مي‌ايستد. شارل آزناوور مي‌خواند. راننده سوييچ را برنمي‌دارد. پياده مي‌شود. شارل آزناوور همچنان مي‌خواند. چهارباغ هنوز خلوت است. بدو مي‌رود كنار دكه اول چارباغ.« اومد؟»

نه.

فيلم و هنر هم نيومد؟

نه برو صداي ضبط را كم كن.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون