عجيب ولي واقعي
سروش صحت
عقب تاكسي نشسته بودم و بيرون را نگاه ميكردم. تاكسي از مقابل خانم ميانسالي كه كنار خيابان ايستاده بود، گذشت. زن گفت: «رُم» يك لحظه فكر كردم، اشتباه شنيدهام ولي واقعا گفت «رُم»: تاكسي ايستاد. به راننده گفتم: «اين خانم گفت رم!» راننده گفت: «بله» گفتم: «يعني چي؟» راننده گفت: «رم ديگه... رم اسم يك شهره.» پرسيدم: «مگه شما رم ميريد؟» راننده گفت: «بله، همه راهها به رم ختم ميشه.» اين را گفت و خنديد. من هم خنديدم. زن سوار تاكسي شد و رفتيم. كمي بالاتر زن گفت پياده ميشود. وقتي پياده شد، از راننده پرسيدم: «اينحا رُمه؟» راننده گفت: «همه جا رُمه.»