واقعيت اصلاحات روسي
عفيفه عابدي
همه آنچه اين روزها در روسيه رخ ميدهد با اغلب برداشتها از اين كشور و از شخصيت ولاديمير پوتين رييسجمهوري روسيه تفاوت دارد. تقريبا براي بسياري از مردم نام ولاديمير پوتين مترادف مردي است بسيار جاهطلب و خواهان قدرت است. اما در واقع بايد پوتين را سياستمداري باذكاوت و عملگرا دانست كه حتي در بدترين شرايط ضمن حفظ پرستيژ سياسي خود، راهحل كمهزينهتر را براي خود و روسيه برميگزيند. اين نكته شايد مقدمه كاملي براي توضيح آنچه در روسيه رخ ميدهد نباشد، اما كمك ميكند با همين اطلاعات ناچيزي كه اغلب تحليلگران بينالمللي و متخصصان مسائل روسيه را غافلگير كرده، جهتگيري تحولات سياسي جاري اين كشور را بشناسيم. ولاديمير پوتين رييسجمهوري روسيه روز چهارشنبه گذشته در پيام سالانه خود به مجمع فدرال كه معمولا در جريان آن خط مشي آينده كشور را مشخص ميكند، پيشنهاد انجام اصلاحات جديد در قانون اساسي فدراسيون روسيه را مطرح كرد و بلافاصله كابينه دولت به رهبري ديميتري مدودف با استعفاي داوطلبانه زمينه تحقق درخواست رييسجمهوري اين كشور را فراهم كردند. پوتين اعلام كرده است قصد دارد با برگزاري يك همهپرسي، قدرت بياندازه رييسجمهور را كاهش دهد و مسووليت بيشتر را به پارلمان يعني منتخبان مردم واگذار كند. بر اين اساس نظام سياسي روسيه نيز تغيير كرده و تاييد نخستوزير و وزراي پيشنهادي رييسجمهور به دوما منتقل ميشود. البته كنترل مستقيم بر ارتش، نيروهاي مسلح و تمام ارگانهاي انتظامي و اجراي قوانين كشور همچنان در حوزه اختيارات رييسجمهور است. همه موارد ياد شده پيشنهاد نوعي اصلاحات سياسي و يا نوسازي سياسي را به اذهان متخصصان امور سياسي متبادر ميكند.
بر اين اساس شايد اين پرسشها مطرح شود كه اين اصلاحات با چه هدفي پيشنهاد شده است و آيا واقعي است يا نمايشي؟ در نهايت، اين اصلاحات چه نتايجي دربرخواهند داشت؟ اين اولين بار نيست كه سخن از نوسازي سياسي در روسيه به ميان ميآيد. زماني كه ديميتري مدودف سال ۲۰۰۸ رياستجمهوري را بر عهده گرفت در اولين پيام سالانه خود به مجمع فدرال بر ضرورت نوسازي سياسي تاكيد كرد. صرفنظر از بحث خاص روسيه بايد يادآور شد بر اساس نظريههاي نوسازي و توسعه، نوسازي از نوع سياسي مسيري دوطرفه است كه صرفا بر اساس اراده و ادعاي حاكمان شكل نميگيرد. نوسازي سياسي هم به مانند نوسازي اقتصادي نيازمند سختافزارها و نرمافزارهاي مناسب است. فراهم بودن شرايط عادلانه براي رقابت احزاب سياسي، نهادهاي مدني پويا و مستقل از حكومت، رسانههاي جمعي مستقل و بدون محدوديت از الزامات نوسازي سياسي است. درباره موضوع خاص روسيه هم شايد به لحاظ حقوقي، بسترهاي قانوني لازم همه موارد ياد شده در روسيه فراهم باشد. اما به رغم بياعتنايي به تبليغات مبالغهآميز و منفي رسانههاي بينالمللي عليه حكومت پوتين، باز هم بايد پذيرفت كه واقعيت موجود در عرصه سياسي و اجتماعي اين كشور بيانگر مساله ديگري است. آمارها نشان ميدهند در ۱۵ سال رياستجمهوري پوتين، انحصار سياسي بيشتري رخ داده و جامعه مدني در اين كشور تضعيف شده است. او از زمان روي كار آمدن در مقاطعي برنامههايي چون اصلاحات اقتصادي و نظامي را در دستور كار قرار داده بود. اما در عمل اصلاحات اقتصادي وي نيز در راستاي تحكيم نوعي اليگارشي در اين كشور بوده و در حوزه سياست نيز، پوتين به شكلي صريح بر حق حاكميت بر مردم تاكيد بيشتر داشت. ضمن اينكه حزب روسيه واحد نيز به رهبري پوتين با حذف رقباي اصلي و اپوزيسيون به حزبي بيرقيب در عرصه سياسي روسيه تبديل شد. البته با اين حال شخص پوتين محبوبيت زيادي دارد. تحليلگران درباره علل و دلايل مقبوليت اقتدار سياسي ولاديمير پوتين در روسيه نظرهاي متفاوتي دارند. به نظر مولف، جامعه و فرهنگ سياسي روسيه بيشتر متمايل به حكومتي اقتدارطلب است. ويژگيهاي نژادي، فرهنگي، تمدني و تاريخي روسها، شرايط ژئوپليتيكي، سياسي و امنيتي روسيه فعلي از يك طرف و ويژگي منحصر به فرد شخص ولاديمير پوتين هم از سوي ديگر، مزيد بر علت ميشود كه روسيه با رضايت قلبي يا حداقل ظاهر مطمئن اكثريت روسها، در چنبره قدرت وي قرار گيرد. با تمام تفاسير ياد شده، ميتوان حكم رييسجمهوري روسيه به اصلاحات سياسي را با مسامحه بيشتر نيز تحليل كرد. به هر حال اين برنامه در داخل شايد هواي تازهاي ولو اندك براي فضاي سياسي روسيه تامين كند و سالهاي باقيمانده از رياستجمهوري پوتين را براي وي كمچالشتر كند. در فضاي بينالمللي نيز حتي اگر برخوردها ناباورانه باشد همواره نگاهها به اصلاحات سياسي توام با استقبال است.