چند جرعه شوكران
شاهين شجري كهن
سيوهشتمين جشنواره فيلم فجر پس از 10 روز پرحاشيه و نمايش بيش از 30 فيلم سينمايي به ايستگاه آخر رسيد. فضاي عمومي جامعه در هفتههاي پيش از آغاز اين دوره از جشنواره چنان ملتهب بود كه ناگزير شرايط برگزاري جشنواره را هم تحت تاثير قرار ميداد و به همين دليل فيلمها در بستري متفاوت معنا ميگرفتند. همين نكته باعث شد خيلي از موضوعها و رويدادهاي اين 10 روز، فراتر از وجه سينماييشان، جنبههايي كنترلناپذير و شايد خارج از محدوده را بازتاب دهند و به اصطلاح حاشيه بر متن بچربد.
اما فارغ از تمام رويكردهاي موثر در شكلگيري آرايش غريب اين دوره از جشنواره در پايان اين ماراتن سنگين فيلمبيني و نقد و مباحثه و تضارب آرا ميتوان نگاهي كلي به مسير پيموده انداخت و چشمانداز كلي سينماي ايران در جشنواره سيوهشتم را بررسي كرد. با تاكيد روي اين نكته كه اساسا بازتابي كه از موجوديت سينماي ايران و جهتگيري جريانهاي سينمايي در اين دوره از جشنواره شكل گرفت، نياز به بازخواني و تحليل دوباره دارد، آن هم در فضايي آرام و با تمركز روي وجوه سينمايي فيلمها و نه حوادث روز... . فيلمهاي اجتماعي اين دوره عموما مضامين تلخ و فضاهايي تيره و مايوس را تصوير كرده بودند. موضوعاتي مثل فقر و بيماري و ناامني اجتماعي، بافت دراماتيك اغلب فيلمها را تحت تاثير قرار داده بود و قصهها با لحن تراژيك روايت ميشدند. شخصيتهاي اغلب فيلمها، آدمهايي تنها و گرفتار بودند كه همه درها به رويشان بسته بود و چارهاي جز نابودي و سقوط نداشتند. پديدههايي چون جنگ و آوارگي در قابهاي جانگداز و با تاكيد روي جنبههاي غمانگيز و ويرانگر ماجرا، تجسم بصري مييافتند و روي هم رفته دورنماي يك جامعه درگير در معضلات عميق شكل ميگرفت. درباره اين لحن تلخ و رويكرد گزنده فيلمهاي اجتماعي بايد از زواياي مختلف به تحليل و واكاوي نشست و البته نبايد فراموش كرد كه بخشي از اين تصوير تيره و تار، ريشه در واقعيت دارد و فريب و خدعهاي در كار نيست. اما بايد ديد چرا اين نگاه با اين حجم و گستره بيسابقه بر ذهن و قوه خلاقه هنرمند سينماي ايران مسلط شده و چگونه ميتوان در نمايش واقعيتهاي اجتماعي به تعادل و توازن رسيد. از لحاظ فني و مولفههاي تكنيكي و اجراي سينمايي، فيلمهاي اين دوره ادامه روند رو به رشد سالهاي اخير را تثبيت ميكنند و نشان از باروري سينماي ايران در رشتههاي فني مثل فيلمبرداري و تدوين و حتي كارگرداني دارند. ظهور چهرههاي توانمند و تازهنفس نه فقط در رشتههاي فني كه در بازيگري هم چشمگير است و امسال شاهد حضور بازيگران جديدي در نقشهاي سخت و پيچيده بوديم كه اولا نشانگر بضاعتهاي موجود در سينماي ماست ثانيا شكستن انحصار سالهاي اخير و حل مشكل تكراري بودن چرخه انتخابها در بازيگري را نويد ميدهد. ضمن اينكه امسال خيلي از فيلمها از محدوده آپارتمان و فضاهاي داخلي بيرون رفتهاند و استفاده خوبي از منظرهها و تنوع اقليمي شهرهاي مختلف شده كه خود امتياز بسيار مثبتي است. نماهاي خارجي چشمنواز و استفاده از قابليتهاي محيطي، كمترين دستاورد فيلمهايي است كه دوربينشان را در طبيعت بكر جنوب، كردستان و شمال كاشتهاند و از مايههاي فرهنگي و قومي به نفع تكامل داستانشان سود بردهاند. امسال شايد فيلمي كه با فاصله در صدر فهرست بهترينها جا بگيرد، نداشته باشيم ولي چند فيلم با كيفيت و چند فيلم متوسط قابل قبول نمايش داده شده و مهمتر اينكه حتي در فيلمهاي زير متوسط و متوسط هم سكانسها يا لحظههاي سينمايي خوبي وجود دارد. اغلب فيلمها در اجرا توازن دارند و بازيها و بافت بصريشان استاندارد است. گستره موضوعي و تنوع مضامين فيلمها چشمگير است و ايدههاي بديعي در تار و پود قصهها تنيده شده كه غناي نهايي آثار را افزايش ميدهد. اما مثل هميشه مشكل فيلمنامه و ضعف در قصهگويي و روايت يك داستان منسجم و اثرگذار، آفت كلي سينماي ايران است و خيلي از ايدهها و سكانسهاي خوب را در حد جزيرههاي سرگردان متوقف نگه ميدارد. در مجموع اين دوره از جشنواره هم مثل هر دوره ديگري نكات مثبت و منفي زيادي داشته و فراتر از تمام برداشتها و قضاوتها ثابت ميكند كه سينماي ايران پويا و زنده است و با وجود تمام مشكلات و موانع هيچ نيروي مخالفي نميتواند مسير حيات اين سينما را سد كند، نه از درون و نه از بيرون.