• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4603 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۵ اسفند

آنجا بماند تا بميرد

رضا مختاري اصفهاني

«پير احمدآبادي» كلمه رمزي براي مردماني بود كه از پي كودتاي 28 مرداد 1332 همچنان دل در گرو محمد مصدق داشتند. دوره نخست‎وزيري او براي ايرانيان دوره‎اي از آرزو و آرمان بود؛ آرزوهايي كه بر باد رفت و پيرمرد پس از 3 سال حبس به حصر احمدآباد رفت. اميدي كه در دل ايرانيان در دوره نخست‎وزيري مصدق به وجود آمده بود را مي‎توان از عرايض مردمي و كمك‎هاي طبقات مختلف اجتماع دريافت. از كارگران و طبقات محروم تا نخبگان، از كودكان كم‎سن و سال تا پيران سرد و گرم چشيده روزگار به مصدق عريضه مي‎نوشتند. آنان از بيم و اميد خود تا پيشنهادهايشان را به اطلاع نخست‎وزير مي‎رساندند. نامه‎رساني از سيرجان با داشتن عائله زياد از 10 درصد حقوق خود گذشت تا بتواند سهمي هر چند ناچيز در بهبود تنگناي مالي دولت داشته باشد. دختري از تهران با خطي كودكانه به نخست‎وزير نوشته بود، خانواده‌اش نگران موفقيت او در دادگاه لاهه بوده‎اند. دخترك خواسته بود به مصدق بگويد، پيروزي او تا چه اندازه بر زندگي كودكانه‎اش تاثير گذاشته بوده است. اعتماد ملت به دولت تا آنجا بود كه مردمان علاوه بر خريد اوراق قرضه ملي از سود آن به نفع دولت صرف‎نظر مي‎كردند. شكاف دولت و ملت تا حدود زيادي ترميم شده بود.

مردمان براي گذر دولت از مشكلاتش، پيشنهادها و انتقادهايشان را به دفتر نخست‎وزير و اداره راديو ارسال مي‎كردند. به ‌طوري كه علي‎اصغر بشيرفرهمند، مديركل انتشارات و تبليغات از افزايش نامه‎هاي مردمي به راديو كه در خصوص امور دولت بود، اظهار شگفتي مي‎كرد؛ نامه‎هايي كه نه براي دريافت كمك از دولت كه براي ياري آن بود. حال چنين نخست‎وزيري كه شانه‎هاي مردم را بر حضور در مجلس ترجيح مي‎داد در روستاي احمدآباد به حبس و حصر دچار شده بود. گويي حبس مصدق حبس آرزوي اين مردمان بود كه به شكاف طبقه متوسط شهري و نهاد سلطنت دامن زد. محمدرضا شاه هم بر اين باور بود، حبس مصدق در احمدآباد بايد تا زماني ادامه پيدا كند كه او بميرد. از همين رو در پاسخ شفاعت‎ها و وساطت‎ها گفته بود:«آنجا بماند تا بميرد.» مصدق در پشت ديوارهاي عمارت اربابي‎اش در احمدآباد اما همچنان به عنوان يك نماد و رهبر باقي ماند؛ نمادي كه براي پيروانش براي ادامه مسير نقشه راه تعيين مي‎كرد. مصدق اگرچه در احمدآباد درگذشت اما اين روستا هم نمادي براي آزاديخواهان ايراني شد. شاه با اجازه ‎ندادن به دفن مصدق در كنار جان‌باختگان سي‎ام تير 1331(برمبناي وصيتش) به اين نمادسازي ياري رساند. جسم پير احمدآبادي در احمدآباد ماند اما روح و آرمانش در فضاي سياسي ايران جاري و جاودانه شد. محمدرضا شاه كه به گفته علي اميني، حساسيت خاصي نسبت به مصدق داشت در سال 57 براي نجات سلطنتش دست به دامان ياران مصدق شد؛ التجايي كه از پي آن انكار، بي‎موقع و بي‎نتيجه بود. كمتر از دو ماه از خروج شاه از ايران(14 اسفند 1357) جمعيتي عظيم در احمدآباد گرد آمدند تا ياد رهبر ملي ايرانيان را گرامي بدارند. سيدمحمود طالقاني، سخنران مراسم كه تجربه نهضت ملي و مبارزه با سلطنت پهلوي را داشت، از تجربه مصدق گفت و بلاي اختلاف كه به جان نهضت ملي ايرانيان افتاد. از «پوست خربزه»اي گفت كه زير پاي كاشاني انداختند تا با آتش اختلاف، آرمان‎هاي نهضت را بسوزانند. گويي طالقاني بيم فرجام تراژيك آرمان‎ها را داشت. هر چند آن آرمان‎ها همچنان باقي مي‎ماندند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون