شائبه فساد مالي
عباس عبدي
آقاي بادامچيان، دبيركل حزب موتلفه در اظهارنظري درباره ويژگي كسي كه ميخواهد رييس مجلس شود، تعريضي كردند كه بالطبع منظورش نامزد اصلي رياست مجلس است. وي چنين گفت كه «رييس مجلس بايد از منظر عموم مردم مشهور به پاكي و سلامت اقتصادي و سياسي باشد. كسي كه جايگاه رياست مجلس گام دوم را كسب ميكند بايد همت عالي و اصلياش ريشهكن كردن فساد باشد. با اين استدلال شايسته نيست در كارنامه خدمتي نامزدهاي رييس و هيات رييسه مجلس، حرف و حديث و حاشيه و شائبه باشد.»
اشاره او به هر كسي كه باشد، از يكي از چند حالت خارج نيست؛ يا آنكه فرد مورد نظر واقعا و بهطور جدي متهم به فساد و اثبات هم شده است، يا در مورد رفتارش شائبه جدي وجود دارد كه فساد مرتكب شده باشد، يا آنكه بري از اين اتهام است و فضاي عمومي به ناحق چنين اتهامي را متوجه او ميكند. گمان نميكنم كه فرض و حالت ديگري وجود داشته باشد.
بهطور كلي امور كيفري صفر و يك است. به اين معني كه هرگاه اتهامي به شخص خاصي زده ميشود در اين صورت يا ثابت و محكوم ميشود يا تبرئه. اگر اتهام جدي است، حتما بايد مورد رسيدگي قضايي قرار گيرد. البته حقيقت واقعي نزد خداست ولي ما به عنوان بشر، بايد به رسيدگي قضايي بسنده كنيم. اگر كسي در دادگاه تبرئه شد يا كارش به دادگاه نكشيد از دو حال خارج نيست؛ يا اصولا بيگناه است و كسي نبايد متعرض او شود، يا آنكه نهاد رسيدگيكننده و قضايي نسبت به او بيطرف نبوده است. اگر نهاد رسيدگيكننده و دادگاه فاقد استقلال و بيطرفي باشد در اين صورت بصيرت اجتماعي بلاموضوع ميشود. مرز ميان حق و باطل، درست و نادرست، مجرم و غيرمجرم زايل ميشود. هر كس به همان ميزان كه افكار عمومي درباره او داوري بيپايه ميكند، محكوم يا حاكم ميشود. در چنين جامعهاي ملاك و معيار معتبري براي تمييز گناهكار و مجرم از غير آن نداريم. هر كس را ميتوان در دادگاههاي شخصي و ذهني خود و بدون آنكه محاكمه عادلانهاي شود و حق دفاع داشته باشد، محكوم يا تبرئه كنيد. در چنين جامعهاي عدالت نيز مفهومي سيال و غيرعيني پيدا ميكند.
با اين توضيحات ميتوان سخنان آقاي بادامچيان را نقد كرد، زيرا فرد مورد نظر او يا مرتكب فساد شده است يا خير؟ اگر نشده چرا و به چه حقي چنين اتهامي را به او ميزند؟ و اگر مرتكب شده است در كدام دادگاه محكوميت پيدا كرده است؟ و اگر او را بدون دادگاه نيز ميتوانيد محكوم به وجود شائبه فساد كنيد، آيا اين امر بدان معنا نيست كه به دستگاه دادرسي كشور نقد راديكال داريد؟ در اين صورت بر چه مبنايي ميتوان مانع از اتهامزني، عليه هر شخصي از جمله گوينده شد؟ از همه اينها مهمتر عملكرد شوراي نگهبان است كه بدون صلاحيت قضايي و در عمل وارد رسيدگي ماهوي پرونده نامزدها ميشود و فرد مورد نظر شما را تاييد صلاحيت كرده است. چگونه به خود اجازه ميدهيد كه بدون نقد اين شورا چنين ادعايي عليه يكي از راهيافتگان همسوي با خودتان يعني همسو با اصولگرايان را طرح كنيد؟ آيا ميپذيريد كه شوراي نگهبان فردي را تاييد كرده كه شائبههاي قوي مورد نظر شما درباره آن وجود داشته است؟ اگر بلي چرا سكوت ميكنيد و نيز چه تضميني براي درستي ديگر تصميمات آن شورا وجود دارد؟ مجلسي كه از چنين تصميماتي برآيد را چگونه بايد تحليل كرد؟
آنچه گفته شد ناظر به انجام وظايف رسمي نهاد داوري و نظارتي بود، ولي هنوز بررسي عملكرد نهاد سياسي اصولگرايي باقي مانده است. چگونه است كه اين نهاد كسي را به عنوان سرليست خود تعيين ميكند كه پس از پايان انتخابات بايد او را با چنين شائبهاي همراه كنند؟ اگر اين شائبه درست است چرا او را نامزد انتخابات و از آن مهمتر سرليست خود قرار داديد؟ چرا با چنين سرليستي شعار مبارزه با فساد داديد؟ سرليست يعني در عمل بهترين و موثرترين و مهمترين نامزد شماست. هنگامي كه سرليست خود را چنين توصيف ميكنيد، بقيه در چه حال و روزي خواهند بود؟
انتخاباتي كه اصولگرايان تنها جناح حاضر آن باشند، بهتر از اين نتيجهاي نخواهد داشت كه رهبر قديميترين حزب آن، نامزد ليست خود را با شائبه فساد مالي وصف كند و خواهان آن شود كه از فرآيند رياست مجلس بركنار ماند.