خانم دكتر بدرالزمان قريب
كاظم موسويبجنوردي
و حافظين فرهنگ ملي
اين روزها فقدان فرزانه بانويي دانشمند، بر غم و اندوه بسي افزود؛ بانويي كه آرام و آهسته زندگي گرانمايه را بر سر خدمت به فرهنگ ايران نهاد و دانشجويان و استادان بسياري پرورد و آثار ارزشمند بسياري به يادگار گذاشت: دكتر بدرالزمان قريب كه نمونهاي راستين از دانشمندي دلداده ميهن خود بود. آثار و آراي علمي او بهويژه در باب زبانهاي ايران باستان، از جمله مهمترين آنها زبان سُغدي، از جمله اندك مواردي بود كه مرزهاي جهان علم و تحقيق را درنورديد و در آن زمينهها هيچ محققي نميتواند خود را از تحقيقات گسترده و دقيق او بينياز بداند. بررسي و پژوهش در زندگي و آثار او بسي آموزنده است و خود بخش درخشاني از فرهنگ سرزمين ماست. بانو، استاد بدرالزمان قريب، در يكم شهريور ماه 1308 خورشيدي تهران ديده به گيتي گشود. خاندان مشهور او، اهل روستاي گركانِ شهرستان آشتيان از توابع استان مركزي بودند و نياي او، شمسالعلما، در علوم گوناگون از ادبيات تا فقه و اصول و ديگر دانشها دستي نيرومند داشت و آثار قابل توجهي در اين زمينهها از او در دست است. بدرالزمان قريب بخشي از دوره دبيرستان را در مدرسه ژاندارك گذراند و از مدرسه نوربخش با اخذ درجه شاگرد اولي ديپلم طبيعي گرفت. گرچه چند سالي به سبب بيماري چشم، از تحصيل دور ماند، سپس ديپلم ادبي گرفت و در سال 1332 در دانشكده زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران پذيرفته و در سال 1336 با كسب رتبه اول در مقطع ليسانس فارغ التحصيل شد. او در دانشكده ادبيات از محضر استاداني چون محمد معين، ذبيحالله صفا، پرويز ناتلخانلري، حسين خطيبي، جلالالدين همايي، لطفعلي صورتگر، ابراهيم پورداوود و صادق كيا بهره برد.
يك سال بعد براي تحصيل در زبانهاي باستاني ايران با بورس تحصيلي به دانشگاه پنسيلوانيا رفت و با راهنمايي استادش مارك درسدن از گروه زبانشناسي و خاورشناسي آن دانشگاه در سال 1339 مدرك فوق ليسانس دريافت كرد. مارك درسدن خُتنيشناس بود و چون زبان سغدي مانند ختني از شاخه زبانهاي ايراني ميانه شرقي است به پيشنهاد درسدن، دكتر قريب به پژوهش در اين زبان پرداخت. او به مدت يك سال نيز در دانشگاه ميشيگان آواشناسي آموخت و از محضر ايلامشناس بزرگ و متخصص فارسي باستان، پروفسور جرج كامرون بهره برد. اين بانوي دانشمند همزمان، زبانشناسي هند و اروپايي را نزد دكتر هونيگزوالدز و زبان سانسكريت را نزد پروفسور نورمن براون آموخت. بدرالزمان قريب در سال 1340 با دريافت بورس تحصيلي به سبب شاگرد اولي دوره ليسانس به دانشگاه كاليفرنيا، بركلي رفت و تا سال 1342 نزد پروفسور هنينگ، سغدي، پهلوي اشكاني، فارسي ميانه تورفاني و ديگر مباحث زبانشناسي ايراني را فراگرفت. سپس با راهنمايي مارك درسدن از رساله دكتراي خود با عنوان «تحليل ساختاري نظام فعل در زبان سغدي» دفاع كرد و در سال 1344 از دانشگاه پنسيلوانيا فارغالتحصيل شد وهمان سال به ايران بازگشت و با رتبه استادياري در دانشگاه شيراز به تدريس پرداخت. او چهارسال و نيم در گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شيراز، فارسي باستان، پهلوي و تاريخ زبان فارسي تدريس كرد. در اين زمان با دريافت فرصت مطالعاتي به امريكا رفت و همزمان با پژوهش، چندي را به عنوان استاد مدعو به تدريس زبان فارسي در دانشگاه يوتا پرداخت همچنين به عنوان پژوهشگر به مدت نيمسال در دانشگاه هاروارد به پژوهش پرداخت سپس به دانشگاه شيراز بازگشت. پس از تاسيس گروه زبانشناسي همگاني و فرهنگ و زبانهاي باستاني در سال 1350 در دانشگاه تهران، دكتر قريب به آن دانشگاه منتقل شد. بدرالزمان قريب بيش از دو دهه، عضو شوراي علمي مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي بود. او در سال 1377 به عضويت پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي درآمد و در سال 1378مديريت گروه گويششناسي فرهنگستان را بر عهده گرفت. در سال 1381 به عنوان يكي از چهرههاي ماندگاركشور برگزيده شد. در سال 1383 مديريت گروه زبانهاي ايراني را در فرهنگستان پذيرفت. دو كتاب او، زبانهاي خاموش(1365) و فرهنگ سغدي (1374) جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران را از آن خود كردند. در سال 1377 دكتر قريب برنده جايزه انجمن آثار و مفاخر فرهنگي شد. در سال 1387 به پاس خدمات علمي او به فرهنگ ايران، هفدهمين قاليچه ابريشم جايزه ادبي تاريخي بنياد موقوفات محمود افشار به او تعلق گرفت.
دكتر قريب همچنين در مجامع علمي خارجي چون انجمن آسيايي(Socieʹteʹ Asiatique)، پاريس 1979-1969، انجمن بينالمللي دستنوشتهها و كتيبههاي ايراني(Corpus Inscription, Iranicarum)، لندن 2020-1996 و انجمن ايرانشناسان اروپا (Societas Iranologica Europeas)، 2020-1996 عضويت داشت.
از اين دانشمند فرزانه بيش از 40 عنوان كتاب (تاليف و ترجمه)، مجموعه مقاله(فارسي و انگليسي) و بيش از دهها عنوان سخنراني در كنگرههاي داخلي و خارجي در حوزه زبانهاي ايراني به ويژه سغدي به يادگار مانده است كه مهمترين آنها فرهنگ سغدي(سغدي- فارسي- انگليسي) است. اين فرهنگ در حوزه پژوهشهاي زبان سغدي بيمانند است و مرجعي مهم براي شناخت بيشتر و بهتر زبانهاي ايراني ميانه شرقي شناخته ميشود. به ياري اين فرهنگ نفيس ميتوان بسياري از واژگان ناشناخته در شعر و ادبيات فارسي را دريافت و معنا كرد. فرهنگ سغدي بيش از هر اثر ديگر، نام و آوازه دكتر بدرالزمان قريب را در جهان علم و تحقيق در انداخت. رساله دكتراي او در موضوع دستور زبان سغدي نيز كه در سلسله انتشارات مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي انتشار يافته است، پرتوي نظرگير بر اين موضوع ميتاباند. زندهياد دكتر قريب گذشته از آثار و پژوهشهاي علمي در شعر نيز طبعي سرشار داشت: او از كودكي شعر ميسرود و بخشي از اشعار او كه يادگار ايام جواني است در كتاب زنان سخنور به همت علياكبر مشيرسليمي براي نخستينبار به چاپ رسيده است. دكتر قريب كه با تخلص «بدري» شعر ميسرود، بيشتر پيرو سبك كلاسيك بود. قطعات «شمع»، «نشان دردمندي»، «پيروزي رقيب»، «بر سر مزار حافظ»، «آرامگاه مهتاب»، «رهايي»، «دست از دل بيقرار بردار»، «آزادي خويشتن به دست آر»، «سيلزده» و «سنگتراش ژاپوني» از نمونههاي منتشر شده اين بانوي ارجمند است:
رهايي
اي مرغك پرشكسته تا چند / در كنج قفس خزيدهاي زار
تا چند به عهد دوست پابند/ ربسته به روي خود ز اغيار
بيگانه ز آشــنا به، پيـــوند/ تنها شده دوسـت با غــم يار
برخيز و گشاي پاي از اين بند/ چون دست نميرسد به دلدار
مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي با افتخار بيش از 20 سال از دانش، بينش و منش اين بانوي دانشمند در شوراي عالي علمي برخوردار بود و از درياي دانش و بينش ايشان بهره برد. فقدان آن بانوي فرزانه نه تنها براي مركز بلكه براي ايران و جهان جبرانناپذير است و نامش بر آسمان فرهنگ ايران چون خورشيدي تابان خواهد درخشيد.
يادش گرامي باد!