مشيرالدوله، طراح مدرسه سياسي
رضا مختاري اصفهاني
ميرزاحسن خان مشيرالدوله را اگر مرد سياست و فرهنگ بناميم، سخني گزاف نيست. او و برادرش، ميرزاحسينخان موتمنالملك در دورهاي كه مناصب سياسي داشتند به خوشنامي و وجيهالمله بودن شهره بودند. اين ميراث را آنان از پدرشان، ميرزانصرالله خان مشيرالدوله داشتند. ميرزانصرالله خان با آنكه پدري اهل سلوك داشت اما خود راه تهران گرفت و به سلك كارگزاران حكومت درآمد. خط و ربط كه از پدر آموخته بود، مردم داري و رازداري كه از خصايص اهل تصوف است، در امور دنياوي به كارش آمد. با آنكه ميرزانصرالله خان در مناصب گوناگون خدمت كرد، اما پيشرفت كارش در وزارت امور خارجه بود. در اين وزارتخانه به مشيرالدوله ملقب شد. حضور پدر در سمت وزير امور خارجه مسير ترقي حسن را تسهيل كرد. او پس از آموختن ادبيات عرب و فارسي در سن 14 سالگي براي تحصيل عازم روسيه شد و رشته حقوق تحصيل كرد. فارغالتحصيلي او مصادف با انتصاب ميرزانصراللهخان در مقام وزير امور خارجه شد. از همين رو ميرزاحسنخان در سن كم به سمت وابسته سفارت ايران در پطرزبورگ منصوب شد. ميرزاحسن خان خود نيز شايستگيهاي فراوان داشت. بهطوري كه وقتي به دستور پدر به تهران فراخوانده شد، با لقب مشيرالملك مورد توجه صدراعظم، امينالسلطان، قرار گرفت. او در مقام منشي مخصوص صدراعظم و رابط با سفارتخانههاي خارجي بر زاري كار دستگاه سياست خارجي كشور آگاه شد. از همين رو مصمم شد نظام ديپلماسي ايران را بر مبناي علمي قرار دهد. طرح «مدرسه سياسي» توسط او راهكاري مهم بود تا تحصيل كردگان و نخبگان اين مدرسه به عنوان كارگزاران سياست خارجي برگزيده شوند. مدرسه سياسي امتحان ورودي داشت و جواناني كه بدان راه يافتند، بعدها از نامآوران ايران شدند. عبدالله مستوفي، علياكبر دهخدا، عليمحمد اويسي، مهدي فرخ، جلالالدين كيهان و محمود ثقفي از جمله شاگردان سالهاي اول مدرسه بودند. علاوه بر ميرزاحسن خان مشيرالملك كه حقوق تدريس ميكرد، كساني چون شيخ محمدتقي اعتمادالاسلام، اردشير جي، مرل فرانسوي، محمدحسين ذكاءالملك(فروغي) و پسرش، محمدعلي از استادان مدرسه سياسي بودند. اعتبار مدرسه چندان بود كه بعضي از رجال دولت همچون جعفرقلي خان نيرالملك، وزير علوم و مهديقلي هدايت(مخبرالسلطنه) در آن تدريس ميكردند. مشيرالملك در سفر دوم مظفرالدين شاه به فرنگ از ملازمان او بود و پس از پايان سفر به سفارت ايران در پترزبورگ رفت. مشيرالملك با آنكه روزگار تحصيل و ماموريت كاري و سياسي خود را در روسيه گذرانده بود، هيچگاه روسوفيل نشد. او در هنگامه مشروطهخواهي ايرانيان از روسيه به ايران بازگشت و از لحاظ فكري به مدد آزاديخواهان آمد. او كه در دانش حقوق و ترجمه قوانين غرب تبحر داشت در تدوين قانون اساسي مشروطه و متمم آن نقش اساسي ايفا كرد. حضور ميرزانصرالله خان مشيرالدوله در مقام اولين صدراعظم مشروطه و تلاش پسرانش، حسن و حسين موجب شد، ايران به سرعت داراي قانون اساسي شود. با درگذشت مشيرالدوله كه با شايعه قتل همراه بود، حسن لقب پدر را به ميراث برد. او علاوه بر لقب، منش و روش پدر را هم به يادگار داشت. مشيرالدوله در سالهاي پس از مشروطه بارها به وزارتهاي مختلف رسيد. او و برادرش، حسين موتمنالملك در مقام رييس مجلس از رجال وجيهالمله محسوب ميشدند. از همين رو پس از سقوط دولت حسن مستوفي بعد از اشغال ايران در جنگ جهاني اول و اختلاف در صفوف سياسيون، مشيرالدوله از معدود رجال مورد اجماع بود. همچنان كه پس از سقوط دولت حسن وثوقالدوله بر اثر اعتراض به قرارداد 1919 تنها كسي چون او ميتوانست به اوضاع سر و سامان بدهد. تعليق قرارداد و واگذاري آن به تصويب مجلس در كنار مذاكره با رهبران شوروي، خلف روسيه تزاري، تلاش او براي ايجاد توازن در سياست خارجي بود. مشيرالدوله دو بار ديگر به رييسالوزرايي رسيد. اين دو بار اما متفاوت از دو دوره پيشين بود. كودتاي سوم اسفند 1299 صحنه سياسي كشور را تغيير داده بود. نظاميان با سركردگي رضاخان سردارسپه قدرت اصلي را در اختيار داشتند. مشيرالدوله با فشارهايي از درون و بيرون دولت مواجه بود. درگيري وزير جنگ، رضاخان با مطبوعات مهمترين گرفتاري رييسالوزرا بود. همچنان كه در آخرين دولت مشيرالدوله(24خرداد تا 31شهريور 1302) سياست مستقل وزير امور خارجه، محمد مصدق گرفتاريهايي ايجاد كرد. كناره گرفتن مشيرالدوله به رييسالوزرايي رضاخان منجر شد. هر چند او به مجلس پنجم راه يافت اما ديگر رغبت چنداني به فعاليت سياسي نداشت. اين بيرغبتي به فعاليتهاي جمعي فرهنگي نيز تسري يافت. به طوري كه با وجود رياست موقت انجمن آثار ملي بعدها حتي از عضويت در انجمن انصراف داد. حسن و حسين كه نام خانوادگي پيرنيا را كه اشارتي به تبار صوفيشان داشت، برگزيده بودند و كنج عزلت را بر حضور در صحنه پرهياهوي سياست ترجيح دادند. حسن پيرنيا در اين ايام با تاليف كتابهاي تاريخ ايران باستان، حقوق بينالملل، دستورالعمل اصول محاكمات جزايي و قوانين موقتي محاكمات نشان داد رجالي چون او حتي در عزلت و غربت تاثيرگذارند.