زندگي «سعادت»مند
محسن آزموده
ارسطو فيلسوف بنيانگذار يوناني (384-322 پيش از ميلاد) در رساله مشهور «اخلاق نيكوماخوسي» مينويسد همگان اعم از عوامالناس و نخبگان و تربيتيافتگان برترين خيري را كه از طريق عمل ميتوان به آن دست يافت، «سعادت» (ائودايمونيا) مينامند، اما در اينكه سعادت چيست، اختلافنظر دارند. او خود سعادت را نهاييترين غايات انسان ميداند؛ غايتي كه براي خودش خواسته ميشود و نه چيز ديگر. سعادت از ديد ارسطو، فعاليتي است منطبق با والاترين فضيلتها (ويرچو) كه بايد توام با لذت باشد، آن هم لذيذترين فعاليتها كه از ديد او فلسفهورزي است، زيرا لذتي براي خود و در خود و به تعبير دقيقتر «خودبسنده» است و محتاج كسي يا چيزي ديگر نيست: «فيلسوف حتي در تنهايي ميتواند خود را وقف نظر در حقيقت كند و هر چه فيلسوفتر باشد بهتر و عميقتر». او در پايان بخش هفتم از كتاب دهم (درباره لذت و نيكبختي) كتاب مذكور مينويسد: «زندگي منطبق با عقل بهترين و لذيذترين زندگي براي آدمي است زيرا عقل بيش از هر چيز ديگر خود حقيقي آدمي است و چنين زندگي، سعادمندترين زندگيهاست». از منظر آنچه به اختصار از حكيم نامدار يوناني نقل كرديم، اسماعيل سعادت، مترجم دقيق و وفادار برخي از مهمترين آثار ارسطو از جمله «خطابه»، «در آسمان»، «آثار علوي» و «در كون و فساد»، نه فقط به نام كه به حقيقت نيز «سعادت»مند زيست، چرا كه عمر طولاني (94 سال) و به راستي پربارش را با خردورزي و فلسفيدن سپري كرد. نگاهي كوتاه به كارنامه درخشان آثاري كه تاليف و ترجمه كرد، نشان ميدهد كه در زندگي بيش از همه با ارسطو و اسپينوزا و مونتني و جورج ادوارد مور و فيشته و... سر و كار داشته و عمر گرانمايه را صرف لذيذترين لذتها يعني تعقل و خردورزي كرده. استاد سعادت، به دقيقترين و ارسطوييترين معاني، مصداق اين سخن گذشتگان است كه «عاش سعيدا و مات سعيدا»، نيكبخت زندگي كرد و سعادتمند از دنيا رفت. يادش گرامي.