تحول در نگرش و روش آموزش
محمد داوري
آموزش مجازي تلنگرهاي چندجانبهاي را به نظام آموزشي ما وارد كرده است كه همه آن را بايد به فال نيك گرفت، چراكه سالهاست كارشناسان و كنشگران حوزه آموزش و پرورش مينويسند و ميگويند اما چندان ديده و شنيده نميشود. گويا لازم بود تا پتكي مانند ويروس كرونا بر سر مسوولان بخورد تا كمي چشمها و گوشهاي خود را بگشايند. حال كه چشمها و گوشها تيزتر شده است ما نيز بايد فرصت را غنيمت بدانيم و بيشتر بنويسيم و بگوييم. يكي از مواردي كه لازم است مورد توجه قرار گيرد، تغييرات نگرشي و روشي در «روشهاي آموزشي» است يعني يكي از سه ضلع مثلث آموزش كه در كنار «محتواي آموزشي» و «ابزار آموزشي» ميتواند تضمينكننده كيفيت آموزش باشد. كيفيت آموزشي كه به موازات عدالت آموزشي از مهمترين دوگانههاي مطالبات دانشجويان و دانشآموزان و والدين از نظام آموزشي است تا حد زيادي به روشهاي آموزشي بستگي دارد...
روشهايي كه همه دانشآموزان بيترديد از آن طريق جذب آموزش ميشوند و لذت يادگيري را تجربه ميكنند. روشهايي كه پس از سالها در ذهن ماندگار ميشوند و نام و خاطرات معلمان توانمند به خاطر آن در ذهنها ماندگار ميشود. حال پرسش اين است كه از كجا بايد آغاز كرد؟ بيترديد قبل از خود روشها بايد از نگرشها آغاز كرد. نگرشهاي سنتي و غيرعلمي و سطحي كه معلمي و آموزش را كار سادهاي ميپندارد و تصور بر اين است كه هر كسي توان معلمي و آموزش دارد همان نگرش بياساس و اشتباهي است كه افراد ناتوان را روانه حرفه معلمي ميكند و پذيرش و گزينش را بر آن مبناي غيركارشناسانه و سطحي انجام ميدهد در حالي كه ترديدي نيست كه سختترين و پيچيدهترين كار و حرفه معلمي و آموزش است، چرا كه موضوع انسان است با بينهايت پيچيدگي. اما اين تغيير نگرش كافي نيست و بايد توجه داشت كه موفقيت در آموزش علاوه بر انتخاب محتوا و ابزار مناسب در گرو روشهاي مناسب و خلاقانه آموزشي است؛ روشهايي كه مهمترين مشخصههاي آن تعاملي بودن، انگيزشي بودن، درگير كردن و هيجانانگيز كردن فرآيند آموزش است به گونهاي كه دانشآموز را به وجد آورده و او براي فرصتهاي آموزشي لحظهشماري كند مانند يك هنرآموز شيفته موسيقي كه براي كلاسهاي هفتگي آموزش موسيقي لحظهشماري ميكند. روشهاي سنتي و غيرتعاملي و بدون توجه به توصيههاي روانشناسي يادگيري و بدون توجه به زمينههاي انگيزشي و هيجاني و به دور از واقعيتهاي شناختي و رواني و اجتماعي فراگير، محكوم به شكست است و دانشآموز و دانشجو را فراري ميدهد لذا به نظر ميرسد نظام آموزشي ما، هم در سطح عمومي و هم در سطح عالي نيازمند تحول نگرشي و روشي است و اميد ميرود تلنگر كرونا آغازگر اين تحول باشد.