احساس سوختن به تماشا نميشود
مسعود لاهوت
زاگرس نزديك به يك ماه است كه ميسوزد؛ از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق تنش به قدري زخم دارد كه هيچ طبيبي را توان درمان آن نيست. ما نيز همگام با مسوولان به پاي تماشاي اين درامترين سكانس طبيعت ايران نشستهايم. رسانهها گاه و بيگاه بخشي از ماجرا را روايت ميكنند و اهالي بومي هم تا جايي كه سوز آتش تا مغز استخوانشان نرفته دارند با دست نامهربان سرنوشت مقابله ميكنند. در اين ميان برخي مسوولان گاه و بيگاه به دنبال عوامل آتشسوزي ميگردند. برخي فعالان محيطزيست و رسانهها نيز در حد وسع خود فريادي سر ميدهند كه درنهايت منجر به تكميل اين دور باطل ميشود اما سوال اصلي كه هيچ كس حاضر به ارايه پاسخ درباره آن نيست اين است كه بالاخره اين بحران چگونه و به دست چه نهادهايي بايد مديريت شود؟
طبق قانون متولي اصلي عرصههاي طبيعي در كشور سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري است كه يكي از سازمانهاي زيرنظر وزارت جهاد كشاورزي محسوب ميشود. بسياري از ما هنگام وقوع حادثهاي در عرصههاي طبيعي كشور بدون لحظهاي درنگ سازمان مربوطه را به باد انتقاد ميگيريم و دليل اصلي ادامهدار بودن هر مشكل يا مسالهاي را ناكارآمدي اين مجموعه در مديريت بحران يا حل مساله ميدانيم. فارغ از هرگونه جهتگيري معنادار در اين حوزه، اغلب كارشناسان منابع طبيعي و حتي محيطزيست در كشور كه سنگيني سالها تجربه و تخصص را در اين عرصه با خود به دوش ميكشند، بر اين باور هستند كه امكانات و بودجهاي كه دراختيار سازمانهاي متولي در اين زمينه از جمله منابع طبيعي و محيطزيست وجود دارد هيچ توازني با انتظارات موجود در جامعه به ويژه انتظارات رو به رشد افكار عمومي در حوزه حفاظت از طبيعت ندارد و در صورت وقوع بحران در اين زمينه نيز برخي رسانهها آدرس غلط به افكار عمومي ميدهند و به جاي مطالبه بودجه و امكانات لازم از سوي سياستگذاران كلان در دولت و مجلس براي توازن بخشيدن به اين مساله، انتظار معجزه از نهاد متولي را دارند هر چند اين مساله نميتواند توجيهي بر كمكاريها و سوءمديريت در نهادهاي مذكور باشد اما حل ريشهاي و بنيادين اين موضوع بايد جزو اولويتهاي مجلس فعلي و دولت آينده باشد در غير اين صورت هيچ منابع زيستي براي اداره كشور در دو يا سه دهه آينده باقي نخواهد ماند.
به باور بسياري دولت يازدهم و دوازدهم عملكرد قابل قبولي در حوزه مديريت سرزمين به صورت كلان و حفاظت از محيطزيست و منابع طبيعي در مرحله دوم نداشت و دولت سيزدهم نيز نه تنها عزمي براي بهبود وضعيت موجود در عرصههاي طبيعي كشور به ويژه مهار آتشسوزيهاي سريالي در زاگرس نخواهد داشت، بلكه باتوجه به اولويتهاي مطرح شده براي دولت آينده از ايجاد اشتغال تا آنچه از سوي حاميان دولت منتخب، حذف قوانين دست و پاگير براي جهش توليد خوانده ميشود، اصليترين اولويت در سياست كلان چهار سال آينده كشور حل بحران اشتغال از جيب طبيعت خواهد بود. اين تراژدي غمانگيز شعلههايي كه به جان زاگرس افتاده را تبديل به داستان هزار و يك شبي خواهد كرد كه آيندگان آن را به قضاوت خواهند نشست و سخن گفتن از اين تراژدي نه تنها هيچ دردي را دوا نخواهد كرد، بلكه زخمهاي طبيعت خسته ايران را عميقتر خواهد كرد و مثل اين شعر معروف از زبان زاگرس خواهد بود: آتش بگير تا كه ببيني چه ميكشم/ احساس سوختن به تماشا نميشود