• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5005 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۳۱ مرداد

دوباره زندگي؛ دوباره بافتن موها

ابراهيم عمران

هيچ‌وقت يادم نمي‌رود آدم‌هاي قديمي دور و برم؛ سي و اندي سال پيش كه معني خيلي از مفاهيم را به سبب خردسالي نمي‌دانستيم؛ از بيماري‌اي مي‌گفتند به‌ نام «گت ِ مريضي». گت به فتح اولين كلمه در زبان مازني يعني «بزرگ» و اين مريضي بزرگ همان سرطان بود كه آن عزيزان بنا بر اعتقادات پيشينيان؛ نامش را بر زبان نمي‌راندند. چه كه مي‌گفتند نبايد نام اصلي آن را گفت و اين نگفتن‌ها هر چند از روي نوعي هراس و بيم ناشي مي‌شد؛ ولي در كنه خود، اميدي ناگفته و پنهان، مستتر مي‌كرد اين عيان نكردن‌ها. هر چند در مواقعي هم بعد از پيكار سخت بيمار با اين مريضي؛ فرجام نامناسب مي‌شد ولي كماكان اصطلاحش در جاي خود محكم قرار داشت. شايد از آن نسل حاليه كمتر فردي در قيد حيات باشد؛ ولي فرزندان و گاهي نواد‌گان آنها از اين واژه استفاده مي‌كنند. تو گويي در نهاد نسلي اين صفت، جاودانه شده است. صفتي كه در جهان كنوني امروز؛ مي‌توان ديگر بي‌واهمه در بيشتر انواعش؛ نامش را برد. اين پيش قلياني از آن جهت قلمي شد تا نقبي كوتاه زده شود به احوال «دبير» با اراده اين صفحه كه روزهاي سختي در دوران بيماري‌اش داشت. هر چند نمي‌دانم اين كوتاه نوشته به زيور طبع آراسته خواهد شد يا نه ولي نيك آگاهم، آگاهي‌بخشي كه «وزين و متين» ايشان به «نازنيني» در همين صفحه و در صفحه‌هاي اجتماعي‌شان؛ باز نشر مي‌داده‌اند كمك درخوري به افراد بي‌شماري كرده است. آغاز اين نوشتن‌ها كه به توصيه سردبير سابق «اعتماد» بود؛ سبب شد نگرش تازه‌اي به اين بيماري و دوره دردهايش و زمان نقاهتش؛ به وجود آيد و چه امري بالاتر از آگاهي‌بخشي براي روزنامه‌نگاري كه با دردش هم؛ بن‌مايه كارش را فراموش نمي‌كند. به راستي در اين روزها كه به مدد مديريت و افكار نادرست؛ جان‌هاي بي‌شماري گرفته شد توسط كرونا و بازماندگان در شبكه‌هاي اجتماعي‌شان؛ آن خبرهاي دردمندانه را انتشار مي‌دهند؛ از خود پرسيده‌ايم چه مي‌كشند در زمان نوشتن چند خط از اين رنج؟ حال مقايسه شود كه نويسنده كتاب «موهايم را خواهم بافت» چه رنجي تحمل كرد از براي نگارش ستون روزنامه‌اش و اكنون كتابش. اين نوشته تبليغ براي كتاب ايشان نيست. چه كه راه‌هاي زيادي است، حتي در اين وانفساي كم‌خواني براي اطلاع دادن از چاپ كتاب. آنچه راقم اين ستون را، در نهانش ملزم به نوشتن اين سياهه كرد؛ البته بي‌اجازه از مسوول اين صفحه؛ اداي ديني است به فردي كه براي تك تك واژگان اين صفحه وقت مي‌گذارد. براي ستون‌هاي خواندني و قابل تامل صفحه آخر «اعتماد»؛ سال‌ها جنگيد. هم به عنوان خواننده و هم در جايگاه نويسنده كه سال‌ها با ايشان همكاري داشتم؛ شهادت مي‌دهم اگر «اعتماد» جايگاهي بين روزنامه‌هاي امروز و هم‌تراز دارد؛ يكي از دلايلش نويسنده كتاب فوق‌الذكر است. پس مي‌توان به كتابش هم اعتماد كرد و خواندش و در بين واژگانش، اميد را باز يافت. اميدي كه دوباره زندگي كردن در آن موج مي‌زند. دوباره بافتن موها مي‌تواند تمثيلي موجز براي اين ايام سخت باشد. روزهاي سخت بيماري كه در پس آن به حتم بارقه‌هاي ادامه دادن، وجود دارد كه نظامي گنجوي سرود: به هنگام سختي مشو نا اميد/كز از ابر سيه بارد آب سپيد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون