• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5021 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۸ شهريور

فيش‌هاي به جا مانده از جلال ستاري

ماهرخ ابراهيم‌پور

يك هفته سپري شده از زماني كه به منزل زنده‌ياد جلال ستاري رفتم، اما هنوز تصوير اتاقش از ذهنم نمي‌رود، اتاقي كه آنقدر ساده و كوچك بود كه بغض و اشك را به جانم انداخت. اتاقي كه شامل يك ميز كوچك، صندلي و در كنارش يك ويلچر بود و قفسه‌هاي كتاب كه در كنار آنها انبوهي از يادداشت‌هاي ستاري بود، يادداشت‌هايي كه حاصل سال‌ها خانه‌نشيني و پرده‌گشايي از اسرار فرهنگ، اسطوره و تاريخ بود. اتاقي كه يك پنجره داشت و به زور چند نفر را در خود جاي مي‌داد. با خودم چند بار زمزمه كردم اين اتاق يك روشنفكر و نويسنده دوستدار وطن است كه خانه‌نشين شد و سال‌ها با كتاب و قلم و كاغذ مونس شد و همسري كه همراه، هفكر و همدردش بود، لاله تقيان كه خود وزنه‌اي در پژوهش‌هاي فرهنگي است و اكنون بر آستانه اتاق ايستاده و با بغضي محو مرا مي‌نگرد كه به وسايل همسرش دست مي‌زنم و تمام جزييات اتاق را از نظر مي‌گذرانم و كلماتي براي وصف دقيق اتاق پيدا نمي‌كنم. شايد اين اتاق زيادي ساده و بي‌پيرايه است و پر از وسايل مجلل و تزيينات فاخر نيست، اتاقي كه جلال ستاري در آن صدها كتاب در كنار لاله تقيان نوشت و امروز منابع مهمي درباره فرهنگ هستند و بدون آنها تحقيق درباره اسطوره و تاريخ و فرهنگ ناقص است. اتاق ساده جلال ستاري مرا در هم مي‌فشرد و فكر مي‌كنم چقدر كوچك آنقدر كه اگر فيش‌هاي گردآوري شده در اتاق پخش شود، حجم فيش‌ها از وسعت اتاق بيشتر خواهد شد و آن ويلچر خالي كه لاله تقيان به آن خيره شده است و لابد جلال را مي‌بيند كه خلوتش مغشوش شده است. صداي زنگ تلفن لاله خانم مرا از اتاق بيرون مي‌كشد و به سالن مي‌آورد، همان‌جا كنار تلويزيون و تابلوي بزرگي كه به نقش جلال ستاري و همسرش مزين است، خيره‌ام. هنوز به اين دو، زن و مردي كه روزگار با آنها آن طور كه بايد تا نكرد و قدر نديدند، اما بي‌توجه به همه ناملايمات و ناسپاسي‌ها در يك اتاق كوچك كارهاي بزرگي در عرصه فرهنگ كردند. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون