پيام كمبود گاز
عباس عبدي
در روزهاي گذشته يكي از كارشناسان صنعت گاز اعلام كرد كه امسال و در فصل زمستان با كمبود شديد گاز مواجه خواهيم شد و حتي تعبير ابرچالش را براي آن به كار برده است. همچنين وزير نفت گفته است كه: «امسال با توجه به اينكه ما در زمينه توليد گاز طبيعي رقم اضافهاي نخواهيم داشت و مصرف گاز نسبت به پارسال با افزايش ۱۰ درصدي روبرو ميشود، پيشبيني ميكنيم در فصل سرد سال روزانه با ۲۰۰ ميليون مترمكعب كسري گاز روبرو شويم... پارسال در فصل سرما روزانه ۱۴۰ تا ۱۵۰ ميليون مترمكعب كمبود گاز وجود داشت كه با محدوديت ارسال گاز طبيعي به صنايع و بخش نيروگاهي و جايگزين كردن سوخت مايع، جبران شد.» گاز با آب و نان فرق ميكند. اگر نان كم شود، ميتوان گندم را وارد كرد. آب هم ممكن است بارشها خوب شود و كمبود برطرف گردد و البته برعكس. ولي گاز چنين نيست. اول اينكه گاز كالاي جانشين مهمي ندارد. در نيروگاهها ميتوان به جاي گاز از مازوت يا گازوييل استفاده و آلودگي را تشديد كرد ولي در خانهها و پتروشيميها نميتوان. به علاوه تهيه كالاي جانشين نيز مشكلات خود را دارد. امكان واردات هم محدود است و البته خجالتآور هم هست. كشوري كه پس از روسيه بزرگترين ذخاير گازي جهان را دارد، براي مصرف خود و با اين اقتصاد كوچك، چرا بايد با كمبود گاز مواجه شود و اقدام به واردات كند؟ به علاوه تامين اين كمبود نيازمند سرمايهگذاريهاي بلندمدت است ولي از همه مهمتر مديريت چگونگي مصرف آن است. چرا شاخص مصرف انرژي در ايران بايد چند برابر كشورهاي ديگر باشد؟! به ازاي هر واحد توليد در ايران 3 تا 5 برابر ديگران انرژي مصرف ميكنيم. به عبارت ديگر انرژي را اتلاف ميكنيم. حالا ببينيم وضعيت گاز كشور چگونه است؟ در دهه 90 حدود 50 درصد به مصرف گاز كشور افزوده شده است. روند موجود نشان ميدهد كه در دهه آينده نيز تا 50 درصد به ميزان كنوني كه حدود 1100 ميليون متر مكعب در روز است (روزهاي سرد) اضافه شود. ولي اين افزايش مصرف چگونه بايد تامين شود؟ به ويژه آنكه توليد گاز از مهمترين حوزه گازي كشور يعني پارس جنوبي در حال كاهش است. اكنون روزانه حدود 800 ميليون متر مكعب گاز از اين حوزه توليد ميشود. تا پايان دهه حاضر يعني تا سال 1409 اين ميزان توليد در حداكثر مقدار 600 ميليون متر مكعب در روز و در كمترين مقدار 250 ميليون متر مكعب خواهد بود. رقم 600 به شرطي تحقق خواهد يافت كه سرمايهگذاري زيادي براي نصب كمپرسور انجام شود. حتي در بهترين وضعيت توليدي نيز در 10 سال بعد، تقاضاي گاز 25 درصد بيش از عرضه آن خواهد بود!! راه حل چيست؟ دنيا چه كار ميكند؟ گام و مرحله اول شفاف و متعادل كردن قيمت گاز است. با اين قيمتها مصرف همچنان رو به بالا است و توليد رو به پايين. سرماي زمستان گريبان سياستگذار را خواهد گرفت در مرحله دوم افزايش بهرهوري است.
اخيرا آقاي آقامحمدي از مديران نزديك به مراكز مهم تصميمگيري، گزارشي ارايه كرده و در آن نشان داده كه در 50 سال اخير سهم بهرهوري در رشد اقتصادي ايران در حد صفر بوده است. در حالي كه اين سهم در بسياري از كشورهاي ديگر بالاي 30 درصد است. هنگامي كه سهم بهرهوري در رشد اقتصادي براي بلندمدت صفر شود، يعني يك جاي كار در مديريت عمومي و ساختار كلي اقتصادي دچار مشكل جدي است و ربطي به اين دولت و آن دولت ندارد. تا هنگامي كه بهرهوري انرژي در ايران طي يك برنامه مشخص حداقل دو برابر رقم فعلي نشود، بايد منتظر اتلاف بيشتر منابع و كمبود انرژي باشيم. در گام سوم افزايش سرمايهگذاري در صنعت نفت و گاز است كه با وضعيت موجود در روابط خارجي، در عمل ممكن نيست كه نيازهاي سرمايهاي كشور تامين شود، نه فقط نياز سرمايهاي، بلكه محروميت از تكنولوژي مناسب نيز مزيد بر مشكل خواهد بود. اين سه گام چگونه قابل اجراست؟ برداشتن اين سه گام موضوعي فني نيست بلكه دقيقا يك موضوع راهبردي است. نيازمند تغيير در فضاي سياسي داخلي است. بايد اعتماد ميان مردم و دولت بازسازي شود. بايد نيروهاي كارشناس و خبره وارد ميدان شوند. بايد مديريت عقلاني رواج يافته و بر امور غلبه كند. همچنين نيازمند ثبات در سياستهاي اقتصادي است. بايد سرمايهها به داخل جذب شود. بايد امكان قيمتگذاريهاي دستوري حداقل شود. بايد در روابط خارجي تجديد نظر اساسي شود و دهها بايد و نبايد ديگر. پس پيش از اينكه دنبال تغييرات فني و جزيي برويد، بهتر است به اين نكات پرداخته شود. امسال را با مصرف مازوت كمبود گاز را جبران كرديد سالهاي بعد را چه خواهيد كرد؟ خود دانيد!