منجمهاي بيتلسكوپ!
علي ميرزامحمدي
اخيرا ويديويي از صحبتهاي يكي از تئوريسينهاي خودخوانده در فضاي مجازي پخش شده است كه در آن، او مدعي ميشود حرفهايي در مورد نجوم دارد كه جامعه تحمل شنيدنش را ندارد! متاسفانه اظهاراتي اينچنين را بارها از زبان او و برخي سخنوران شبيه او شنيدهايم. پرسش اين است كه اين منجم بيتلسكوپ، چگونه بدون آنكه سر رشتهاي در پژوهشهاي نجوم داشته باشد، به سطحي در دانش نجوم دست يافته كه جامعه تحمل شنيدن آن را ندارد؟ حتي اگر به فرض، تصور كنيم كه ايشان با مطالعه آزاد و خارج از رويه دانشگاهي كتابهاي نجوم و به اتكاي هوش و استعداد خود يا بهرهجويي از محضر اساتيد به صورت خصوصي و حتي بهرهگيري از تلسكوپ به يافتههايي در علم نجوم رسيده باشد، محفل ارايه اين يافتهها، مراكز پژوهشي و دانشمندان نجوم هستند نه محافل خطابه و مردم عادي. به عبارت ديگر، ارايه يافتههاي علمي ارتباطي به ظرفيت مخاطبان عادي و جامعه ندارد بلكه اين يافتهها براساس روششناسي قابل آزمون به محافل علمي ارايه و در معرض داوريهاي دقيق علمي و نقادي قرار ميگيرد. از طرف ديگر، علم لزوما ارتباطي با تهييج، غافلگيري و شگفتانگيزي ندارد، بلكه هدف علم پاسخگويي به پرسشهاي مطرح شده با اسلوب و شيوههاي قابل آزمون و مورد اعتماد است. بر اين اساس هر يافتهاي خارج از اين رويه و اسلوب در رده «شبهعلم» قرار ميگيرد نه «علم»؛ اما مردم و مخاطبان عادي، چندان توجهي به تمايز اين دو از همديگر ندارند. در حقيقت محبوبيت علم باعث ميشود بسياري در ديگر عرصهها برايش رقيبتراشي كنند. اين رقبا شامل «ضدعلم»، «غير علم» و «شبه علم» است. ضد علم و غير علم در عصر كنوني چندان شانسي براي ميدانداري و جولان ندارند؛ اما شبه علم در اين ميان وضعيت ديگري دارد. شبه علم در ظاهر خود را مسلح به ابزار و شيوههاي علمي نشان ميدهد، اما در بهرهگيري از آنها از اسلوب و نظم و ترتيب درست پيروي نميكند. استدلالورزيها در شبه علم، نادرست و نتيجهگيريها، عقيم و ناصحيح است. اما بيشتر افراد فرصتي براي انديشه درباره اين استدلالورزيهاي نادرست ندارند و با رنگ و لعاب گولزننده آن فريب ميخورند.
بحث درباره انگيزههاي رواني مدعيان شبه علم نوشتاري جداگانه ميطلبد كه در آن بايد از نظريههاي روانشناسي و جامعهشناسي بهره گرفت. متاسفانه در خلأ گفتمانهاي علمي برخي از اين مدعيان فرصت پيدا ميكنند تركيبي از توهم و تفكر را به نام انديشه جديد به عامه القا كنند و صد افسوس برخي طيفهاي سياسي و فرهنگي نيز از آنها به نام تئوريسين حمايت كرده و تريبون دراختيار آنها قرار ميدهند و به صورتي گسترده، ادعاهاي آنها را بازنشر ميكنند.
مدعيان شبهعلم اين تصور را درباره خود دارند كه داراي دانشي ممتاز و گسترده هستند. آنها سخنان عجيب و جنجالي در حوزههاي مختلف از جمله سياست، سينما، اقتصاد، تاريخ و فلسفه مطرح ميكنند، در حالي كه تخصص آكادميك و سابقه روشني در هيچكدام از اين زمينهها ندارند! اين خودعلامه پنداري موجب شده است آنها در شرايط فرهنگي خاص كشور در سالهاي اخير به ويژه انزواطلبي و سكوت يا مهاجرت برخي نخبههاي مطرح، جولاندهنده و سخنران محافل در مناسبتهاي ديني و اجتماعي شوند.
آنها در محافل مختلف سعي در افشاگريهاي جهاني دارند! مثلا آنها خبر دارند كه كشورهاي همسايه در حال سرقت ابرهاي بارانزاي ما هستند، شلوار «جين» برآمده از مفهوم جن و كفش پاشنهبلند نماد سُم جن است، تاسيسات هارپ در حال توليد زمينلرزه در كشور است، فوتبال نوعي قمار و تماشاي آن معادل تماشاي نبرد گلادياتورها است، پزشكي نوين تقلبي است و كمر به انقراض نسل بشر بسته است و طب سنتي بايد جايگزين آن شود و...!
تئوريسينهاي خودخوانده در كل به همه چيز با ديده شك و ترديد مينگرند و بهزعم خود سعي دارند پشت پرده توطئههايي را كه بيشتر ما از آن غفلت داريم به ما عيان كنند؟!
در تئوريسينهاي خودخوانده جريان استدلالورزي يا صغري و كبري كردنها و نتيجهگيري از آنها به صورت ناقص يا غلط پيگيري ميشود. اين نتيجهگيريهاي غلط، ريشه در اطلاعات غلطي دارد كه اين افراد از منابعي نامعتبر خوانده يا شنيدهاند. متاسفانه حتي برخي از اين افراد با وجود آشكار شدن نظريهها يا پيشبينيهاي غلط با لجبازي با مسائل برخورد ميكنند و اصرار بر حفظ تصورات اشتباه خود دارند. آنها مطالعهگراني حرفهاي و مشاهدهگراني كنجكاو هستند. آنها ساعتها در كتابها، مجلات، روزنامهها، سايتها، برنامههاي تلويزيوني، فيلمها و كارتونها وقت صرف ميكنند. اما اين مطالعههاي گسترده ولي سطحي و اين كنجكاويهاي برآمده از ذهن آشفته در خدمت تصور آنها بر تقويت باورهاي غلط است. بر اين اساس آنها با وجود اين تلاشها و تقلاها به منابع معتبري كه باورهاي آنها را رد ميكند اطمينان ندارند. در نتيجه ذهن تئوريسينهاي خودخوانده روزبهروز از واقعيتها دورتر ميشود.
مدعيان شبهعلم معمولا افرادي هستند كه در هيچ يك از رشتههاي علمي نتوانستهاند جايگاه معتبر آكادميك كسب كنند. آنها براي كسب اعتبار علمي مسيري غلط طي ميكنند. به اين معنا كه با سوءاستفاده از عطش جامعه به دانستن بهزعم خود براساس شالودهشكني مسائلي جديد مطرح ميكنند. اين شيوه طرح براساس مهارت خاص آنها در سخنوري و ايدهپردازي است كه آنها را در مركز توجه عمومي قرار ميدهد. با وجود اين آنها هرگز در مراكز معتبر علمي جايگاهي نداشته و فقط در مراكزي كه خود، حاميان يا مروجان آنها برپا داشتهاند به عنوان تئوريسينها حضور مييابند. مدعيان شبه علم سعي در تخريب منتقدان و مخالفان خود دارند، به ويژه زمانيكه كذب و توخالي بودن ادعاهاي آنها بر همه بر ملا ميشود براي بقا در مركز توجه افكار عمومي نه تنها از ارايه پاسخ درباره تصوراتشان شانه خالي ميكنند بلكه به مغلطه رو آورده و به منتقدان، چهرهها و نخبههاي محبوب هنري، ورزشي، جهاني، اقتصادي، علمي و ادبي و عقايد و سلايق مختلف مردم ميتازند يا آنها را به استهزا ميگيرند.
رشد و جولان مدعيان شبه علم از شرايط اجتماعي و اقتصادي جامعه ايران تاثير ميگيرد. سكوت و انزواي متفكران اصيل، خطر مدعيان شبه علم را با گستردهتر كردن ميدان مانور آنها افزايش خواهد داد. از طرف ديگر نقش نظام آموزش و پرورش در پرورش نسلي كه با روش تفكر و استدلال منطقي آشنايي بيشتري داشته باشد غيرقابل انكار است. اين كار به تمايز بين توهم و واقعيت و علم و شبه علم نزد افكار عمومي كمك شاياني خواهد كرد.