به همين سادگي و هولناكي!
احمد زيدآبادي
در كنار سرعت خارقالعاده تكنولوژي و تاثير آن بر ذهن و زندگي انسانها، حيات سياسي و اجتماعي نوع بشر نيز بهطور بيسابقهاي ناآرام و متغير و سريع شده است. درك و فهم اين تغيير و درونيكردن اثرات و عواقب آن، براي افكار عمومي هريك از جوامع ضروري است، زيرا در شرايط كنوني جهان، واكنش افكار عمومي نسبت به حوادث و تحولات، بر روند آنها تاثير ميگذارد. اگر تحولات توسط افكار عمومي بد فهميده شوند، اوضاع از كنترل خارج ميشود و وضعيتي از هرجومرج فكري و رفتاري به دنبال ميآورد. در مقابل، اگر تغييرات اجتماعي و سياسي درست فهم شوند، امكان هدايت رويدادها در جهت صحيح يا دستكم پيشگيري از موج تخريب و ويرانگري آنها فراهم ميشود. از اينرو، مراجع اطلاعرساني در جوامع، از اهميت حياتي برخوردارند. اين مراجع عمدتا رسانهها هستند. در واقع رسانهها افكار عمومي را ميسازند و با نوع اطلاعرساني خود مسير آن را به سمت و سوي خاصي هدايت ميكنند. تا همين دو دهه پيش، رسانههاي داخلي در يك كشور، به يكي - دو شبكه راديويي و تلويزيوني و چند روزنامه يا مجله كاغذي محدود بود. در سطح بينالمللي نيز چند خبرگزاري مهم، رويدادهاي جهاني را تحت پوشش قرار ميدادند كه در رسانههاي داخلي هر كشور به عنوان منبعي معتبر مورد استفاده قرار ميگرفتند. بنابراين، مجموع خبرهاي داخلي و خارجي، محدود و قابل پيگيري روزانه از طرف علاقهمندان به اين موضوع بود. علاقهمندان هم به نوبه خود انگشتشمار بودند. آنها معمولا از رويدادهاي داخلي و خارجي اطلاعات واحدي داشتند چون از منابع مشتركي استفاده ميكردند. به همين جهت، تفاهم بين آنها امري چندان دشوار نبود. اختلاف بين آنان معمولا بر سرِ نوعِ تحليل رويدادها بود و بر سر صحت و سقم دادهها نزاعي در نميگرفت. امروزه اما به دليل انقلاب تكنولوژيكي در حوزه ارتباطي، انفجاري كه ميتوان آن را به بيگبنگ تشبيه كرد، در عالم اطلاعرساني رخ داده است. ميليونها شبكه تلويزيوني در كنار ميلياردها سايت اينترنتي و دنياي نامحدود مجازي، هر كدام روزانه رويدادهاي جهاني را پوشش ميدهند، بيآنكه بسياري از آنها در قيد و بندِ صحت و سقم دادههاي مورد نظر خود باشند. حتي از اين هم بدتر، بسياري از اين رسانهها براي تامين منافعي خاص، اقدام به جعل و تحريف خبرها ميكنند و اطلاعات نادرست را به عمد، به خورد مخاطبان خود ميدهند. اين ماجرا بلبشوي خبري فاجعهآميزي در سطح جهان پديد آورده و بهطوري كه به نظر ميرسد در حال خارج شدن از كنترل بشر است! امروزه خبرهاي بياساس و پايه، ذهن بسياري از مخاطبان بيگناه را انباشت و آنها را ناخواسته به سمتوسوي غلط هدايت ميكند. در كنار اين، منابع خبري مخاطبان بهشدت پراكنده شده است بهطوري كه آنها اطلاعات مشتركي از يك واقعه پيدا نميكنند و به همين علت به ندرت تفاهمي بين آنها صورت ميگيرد. با شروع هر بحث و گفتوگويي بين دو نفر، نزاع نه بر سر تحليل بلكه بر سر نوع دادههاي مورد استناد آنها آغاز ميشود و اغلب نيز به خشم و اعصاب خردي ميانجامد.
اين وضع يعني از هم گسستن شيرازههاي وحدت و تفاهم جوامع كه بدبختانه دستكم گرفته ميشود.
آيا اين وضعيت قابل پيشگيري است؟ يا اينكه انسانها محكوم به غرق شدن در باتلاق خبرهاي نادرست و در نتيجه فهم غلط از وقايع و جنگ و جدال بيحاصل و دايمي باهم هستند؟
برخي دولتها، محدود كردن رسانهها به خصوص در دنياي مجازي را راهحل اين بحران تصور ميكنند، اما اين نه فقط راهحل نيست بلكه هر نوع محدوديت، از قضا به گسترش شايعات و پذيرش سريعتر آنها از سوي مخاطبان منجر ميشود.
شايد راهحل، بازگشتي انقلابگونه به تاسيس و تقويت رسانه حرفهاي باشد؛ رسانهاي كه رويدادها را بدون حبوبغض و از روي بيطرفي پوشش دهد و در تحليل آنها جانب انصاف را فرو نگذارد. در اين روزگار، برخي با تكيه بر دانش هرمونتيك و تاويلگرايي هر نوع ادعاي بيطرفي را مورد مناقشه و طعن قرار ميدهند و آن را رد ميكنند. به چالش كشيدن امكان بيطرفي در جمعآوري و نشر دادهها در حقيقت اعلان جنگ با عقل سليم است كه از آن جز هرجومرج و جنگ دايمي برنميخيزد.
به نظر من، بيطرفي در ارايه دادهها هم امكانپذير و هم نجاتبخش است گرچه فضاي آلوده سياسي به خصوص در جامعه ما آن را به مرز نيستي كشانده است. اما براي نجات خود و جامعه، بايد بزدلي را كنار نهاد و با شجاعت اصل بيطرفي در خبررساني را رعايت كرد و در صورت لزوم هزينهاش را هم پرداخت.
اگر اهل رسانه بر حرفهاي شدن حرفه خود اصرار ورزند، بهتدريج بنگاههايي از خبررساني مورد اعتماد شكل ميگيرد كه رسانههاي غيرحرفهاي و مخرب و توليدكننده جهل و گمراهي را به حاشيه ميراند.
اين نياز مبرم امروز جامعه ماست وگرنه اسباب هلاكت خود را به دست خودمان فراهم ميكنيم به همين آساني و هولناكي!