پيام مستتر درتغييرات
بابك زماني
چند روز پيش وزير محترم بهداشت رييس «دانشگاه علوم پزشكي» تهران را با فرماني معزول و فرد ديگري را به جاي ايشان منصوب كردند. ظاهرا در اين مورد نه در ميان هيات علمي و نه حتي در كادر هيات رييسه اين دانشگاه هيچ صحبتي از اين تغيير نبود و آنها همزمان با عرصه عمومي از اين تغيير اطلاع پيدا كردند. آكادمي علوم پزشكي تهران، هسته اصلي و مدل تمام دانشگاههاي علوم پزشكي كشور است. هر آنچه در آن رخ ميدهد الگويي براي ساير دانشگاهها (كه بهوفور در حال گسترش هستند) است. نهتنها به اين دليل كه مهمترين دانشگاه پايتخت است، بلكه به اين دليل كه بسياري از فارغالتحصيلان آن، موسسين و كاركنان دانشگاههاي ديگر بودهاند و به دليل قدمت، جاافتادهترين مكتب آموزش پزشكي كشور است. به همين دليل است كه نحوه انتخاب مديران و رييس اين دانشگاه تاثيري عظيم بر نحوه انتخاب مديران و روساي دانشگاههاي متعدد كشور خواهد گذاشت. در تمام دنيا در محيط آكادمي، خواه پزشكي خواه غيرپزشكي سيستم سلسله مراتبي خاصي براي انتخاب رييس و مديران وجود دارد كه به هر حال تركيبي از انتخاب هيات علمي و انتصاب دولتي است اما ضوابط دشواري از نظر سن و تجارب وجود دارد كه انتخاب را به يك انتخاب طبيعي نزديك ميكند و يك اقتدار معنوي قوي براي دفاع از مرزهاي دانش پديد ميآورد. روشهاي مرسوم با تداوم مديريت نيل به آمال و اهدافي را كه مكاتب دارند در درازمدت ميسر ميسازد و از دسترس مطامع سياسي دور ميكند. رييس دانشگاه اتفاقا كسي است كه برخلاف رييس يك انجمن نبايد با سرعت تغيير كند. بايد اذعان كرد كه اين نحوه انتصاب از سالها پيش در دانشگاههاي پزشكي ما وجود داشته است و آقاي وزير تنها به يك روال معمول عمل كرده اما نگارنده هم كه هر بار در چنين مقاطعي بر اين موضوع نقدي نوشته به خود حق ميدهد يكبار ديگر اين مطالب بديهي را تكرار كند؛ اما اين نكته را هم نبايد از نظر دور داشت كه تأسي به روالهاي نامطلوب گذشته نقض غرض و عليه ادعاي اصلاحاتي است كه معمولا دولتهاي جديد ادعا ميكنند. از اينها گذشته اين انتخاب مشخص هم حاوي پيامهاي سياسي است.
رييس جديد دانشگاه علوم پزشكي تهران از چهرههاي شناخته شده و بسيار فعال جامعه پزشكي است كه اضافه بر تنوع اقدامات تشخيصي و درماني، عهدهدار مشاغلي بدون ارتباط با رشته تخصصي خود هم بوده است اما آنچه شائبه سياسي بر اين انتصاب ايجاد ميكند آنكه رييس جديد متعلق به اقليت بسيار كوچكي در جامعه پزشكي است كه نظرات حمايتي ايشان از طب سنتي و موضوعاتي مثل مخالفت با واكسن خارجي (كه هم امضاي جناب وزير بودهاند) و اصرار بر عدم پاسخگويي در مورد اين مسائل و... بر كسي پوشيده نيست. نظراتي كه بهرغم اينكه در جامعه پزشكي در انزوا بود، نحوه غلبه آنها بر نظرات اكثريت (كه بارها و بارها از طريق بيانيههايي با امضاي انجمنهاي علمي به اطلاع عموم رسيده) به هيچ عنوان روشن نيست. در چنين شرايطي تغيير اينچنيني در مهد دانش پزشكي كشور و زدن برجك دانش پزشكي كشور كه به دلايل پيشگفته همواره حتي در عزل و نصب هم كاملا به دور از موازين علمي نبود و به خصوص در سالهاي اخير با تمام انتقاداتي كه هميشه هست توسط تركيبي از برجستهترين اساتيد و با نگاهي به نظرات اعضاي هيات علمي و حتي بهتر از سالهاي قبل آن اداره ميشد، پيام خوبي به اذهان جامعه پزشكي نميرساند و اين سوال و ترديد باقي ميماند كه چه طرح و برنامههايي در دست است كه اين مجموعه دانشبنيان مانع اجراي آنها بودهاند؟