دويدن و معاشرتهاي دلنشين
سهراب صالحين
تصوير عموم از دويدن كاري انفرادي است. شخصي كه با ارادهاي مثالزدني در حال تحميل رنج به خود براي سلامتي و تناسب اندام است. اما جالب است بدانيد دويدن جزو فعاليتهايي است كه ميتواند به صورت دو نفره يا حتي گروهي انجام گيرد و منجر به شكلگيري معاشرتهاي دلنشين شود. قبل از آنكه بيشتر به اين مساله بپردازم، خوب است بدانيم معاشرت به چه معني است و منجر به شكلگيري چه احساسي در ما انسانها ميشود. معاشرت در لغتنامه دهخدا به معني «آميختن و آميزش كردن با ديگران» معني شده است. تجربه به من نشان داده، اين آميختن در بسياري از مواقع، حال فعليمان را دستخوش تغييراتي ميكند. چه آنكه حالمان ممكن است بهتر شود يا برعكس و اين نشان از اهميت معاشرت براي انسان دارد. پس چه بهتر كه اين معاشرت منجر به حال بهتر شود كه جزو بهترين احساسات است. اما برگرديم به دويدن و معاشرتهايي كه ميتواند شكل دهد. من بسياري از معاشرتهاي دلنشيني كه تجربه كردم در حال دويدن يا فعاليتهاي فيزيكي مشابه ديگري مانند كوهنوردي بوده است. جنس اين معاشرت، به دليل وجود حركت و سياليت ذاتي آن، احساسي متفاوت با معاشرتهايي دارد كه در حالت سكون انجام ميشوند. به طور مثال، در حالت سكون، مثلا وقتي كه با يك شخص يا عدهاي دور هم نشستهايم، ممكن است از سكوتي كه برقرار ميشود احساس عذاب كنيم. اين سكوت در دويدن ناگزير است، زيرا نياز به تنفس كردن باعث ميشود از خود انتظار نداشته باشيم سكوت را با پرچانگي پر كنيم! در نتيجه در دويدن حرفها معمولا گزيدهتر هستند و احساس عذاب ناشي از حاكم شدن سكوت وجود ندارد يا خيلي كم است.
تفاوت ديگر، ترشح هورمونهاي شادي حين دويدن است كه باعث ميشود حين معاشرت حال خوبي داشته باشيم. در نتيجه اثر اين هورمونهاي شاديبخش، با حال بهتري معاشرت خواهيم كرد. بارها به ياد دارم كه بر اثر سرخوشي ناشي از دويدن كه در انگليسي به آن Runner’s High گفته ميشود، احساس خيلي خوبي داشته و اين حس را به نفر كناري خود كه در حال معاشرت با او بودهام منتقل كردهام يا برعكس. در انتها و وقتي دويدنمان تمام ميشود نيز، به دليل احساس خوبي كه از تمام شدن يك فعاليت استقامتي به وجود ميآيد، تمايل به معاشرت با گروهي كه با آنها دويدهايم بيشتر ميشود. بنابراين بسيار رايج است كه به طور مثال جمعه صبحها در كافهها عدهاي دونده با لباس ورزشي را ببينيد كه پرشور در حال صحبت باشند. يكي از خاطراتم از همين جمعه صبحهاي زيبا اين بود كه پس از اتمام دويدنمان، با همسر و دوست همسرم در كافهاي نشستيم تا قهوهاي بنوشيم و معاشرت كنيم. شخص ديگري كه در آن كافه نشسته بود، سر صحبت را با ما باز كرد و گفت از ديدن انرژي ما به وجد آمده و او هم ميخواهد دويدن را شروع كند و حتي پول قهوه ما را نيز او حساب كرد!
نكته ديگر، داشتن تمركز حين دويدن است. بسياري از اوقات وقتي در حال معاشرت با شخصي هستيم، ممكن است فكرمان جاي ديگري رود و به صحبتها كامل گوش ندهيم. دويدن و فعاليت استقامتي، انسان را به حالتي مانند مديتيشن فرو ميبرد و ديگر اثري از بسياري از فكرهايي كه در حالت سكون به مغزمان هجوم ميآورند، نيست. در نتيجه تمركزمان بر اكنون و لحظه حال بيشتر ميشود و معاشرت دلپذيرتري را تجربه ميكنيم.
درست است كه دويدن به شكل انفرادي آن داراي خواص بسياري از جمله احساس شادي، خلوت با خود، توجه بيشتر به بدن و بودن در لحظه حال را به ارمغان ميآورد اما همين خواص ميتوانند در حالت دويدن گروهي، نوعي ديگر از معاشرت و ارتباط انساني را به وجود آورند كه حتي هنگامي كه سكوت برقرار است نيز دلنشين است. البته اين نكته را هم بايد درنظر گرفت كه سراغ دوندهاي كه در حال ركوردگيري يا تمرينهاي پرفشار است نبايد رفت، چراكه فشار زياد به بدن كه باعث به اصطلاح «لاكتيكي» شدن بدن ميشود بسيار انسان را بداخلاق ميكند! بنابراين گاهي هم ممكن است به دوندهاي سر تكان دهيد يا ماشاءالله بگوييد ولي با اخم او مواجه شويد!