اولويتهاي استراتژيك
ما
فياض زاهد
درحالي وارد سال جديد و به تعبيري قرن نو ميشويم كه تحولات بينالمللي سير شتابندهاي يافته است. چند موضوع ميتواند به عنوان دستور كار سياست خارجي ايران مورد توجه دولت مستقر واقع شود.
1- تهاجم روسيه عليه اوكراين، فراتر از تصورات كرملين و متحدان ميدان سرخ پيش رفته است. تصوير از پيشساخته و تاحدي اغراقشده قدرت ارتش روسيه در جنگ اوكراين دچار خدشه شده است. هرچند در تاريخ روسيه اولينبار نيست شاهد چنين صحنهاي هستيم. اين ارتش يك بار در سال 1905م از ارتش ژاپن و بار ديگر در «نبرد زمستان» در سال 1939 از فنلاند شكست سهمگيني را متحمل شد. من حتي بر اين باورم كه اگر برخي موجبات بينالمللي و اجتماعي- اقتصادي در ايران فراهم بود، ميتوانست سرنوشت جنگ ايران و روسيه هم متفاوت باشد.
اين تغيير زاويه در جنگ اوكراين، براي روسيه هزينههاي درازمدتي به همراه خواهد داشت. روسيه به نظر، تمركز خود را بر اشغال مناطق شرقي اوكراين گذاشته و اشغال و تثبيت اين مناطق نيز براي روسيه ميتواند دستاورد مهمي باشد. اما اين پايان ماجرا نيست. روسيه اگر در تصرف كريمه، به نظر ماجرا را فيصله يافته ميديد، اينك در حفظ آن مناطق نيز به نظر در درازمدت دچار مشكل خواهد شد. در برابر اشغال اين مناطق و نابودي اوكراين، روسيه هزينه گزافي ميپردازد. به نظر غرب از اين فرصت براي تحقير و تضعيف كامل روسيه بهره خواهد بود. عملياتي كه هزينهاش را اروپا ميپردازد و بهرهاش را امريكا و چين ميبرند.
2- جنگ اوكراين، ترتيبات امنيتي اروپا را دگرگون كرده است. اظهارات مركل و سپس ساركوزي و واكنش زلنسكي به اين نگره، نشان ميدهد كه براي بسياري از دولتها، ناتو و ترتيبات منطقهاي ديگر كارايي سابق را ندارد. روسيه هرچند تضعيف شده و به گرگي زخمي بدل ميشود، اما وجودش واقعيتي محتوم است.
سرنوشت فنلاند و سوئد پس از اين جنگ در چنبرهاي از بيم و اميد خواهد بود. نه پيوستن به ناتو ميتواند اميدبخش باشد و نه پرهيز از عضويت امنيتآفرين. امريكا در دوره ترامپ نشان داد كه نميخواهد بار هزينههاي امنيتي اروپا را به دوش بكشد و بايدن نيز در چشم مدعيان، پرنسيپ لازم براي حفظ اقتدار بلوك غرب را ندارد. براي امريكا بهترين سناريو حفظ وضعيت نه جنگ و نه صلح خواهد بود. شايد به همين دليل است كه ارزيابي مقامات دفاعي امريكا و دبيركل ناتو مويد تداوم جنگ در سالهاي آتي خواهد بود. اين يعني تحريمهاي بيشتر، سركوب جاهطلبيهاي روسيه و اميد به كودتا در ارتش سرخ. اما از سويي نميتوان ارزش انرژي روسيه و وابستگي كشورهاي اروپايي از جمله آلمان، اتريش، ايتاليا را ناديده گرفت؛ لذا امكان تولد دكترين امنيتي جديد در اروپا بعيد نيست. اروپا براي تعادل امنيتي خود در قرن جديد نيازمند سازماني قدرتمندتر است.
3- ايران درگير دو بنبست اساسي در مناسبات خارجي خود شده است. مذاكرات برجام و نحوه تداوم مناسبات خود با روسيه پس از جنگ اوكراين. اگر همه مستنداتي كه سراغ داريم، گوياي آن باشد كه موضوع خروج سپاه از ليست تروريسم تنها عامل عدم احياي برجام است و روسيه در اين رابطه مدخليتي ندارد، شايد سخن مستدلي باشد، اما با واقعيتهاي ميداني ناسازگار است. بديهي است ايران نبايد و نميتواند بدون رفع تحريمهايي عليه بيت رهبري و سپاه پاسداران به عنوان يك ارتش رسمي و حقوقي كشور، به توافق بازگردد اما نبايد فراموش كرد كه سپاه درگير تحريمهاي چندلايه و چندوجهي است. آنچه در مذاكرات مطرح است، تحريمهاي مربوط به حوزه برجام است. از منظر پرستيژ براي ايران اهميت دارد كه سپاه از ليست تروريسم خارج شود اما همه ميدانيم ديگر تحريمها بر جاي خود باقي خواهند ماند. مقامات ايران با آگاهي از اين امر به دنبال حفظ پرستيژ ملي خود هستند. دولت امريكا اگر صادق باشد، بايد به اين دغدغه احترام بگذارد.
اما روسيه مشكل بزرگتري است. اگر سفر جناب عبداللهيان به مسكو موفق بوده باشد، معنايش آن خواهد بود كه روسيه نميتواند چيزي فراتر از برجام طلب كند. بر اين باورم كه ايران هيچگاه از سياست نه شرقي و نه غربي بهطور كامل عدول نكرده- هرچند خطاهاي استراتژيك بسياري مرتكب شده-آنچه تصوير ناروشن از مناسبات برخورنده ايران و روسيه را به تصوير ميكشد، توازن ناموزون در دشمني با غرب و ايالات متحده است. ذات حكومت ايران به روسيه اعتماد مطلق ندارد. 4- اين تصور كه امريكا به توافق با ايران نيازمند است، هم درست است و هم غلط. مهمترين خطاي استراتژيك ارزيابي ناموزون از قدرت خود و دشمن است. نه بايد خود را خيلي دست بالا گرفت و نه حق داريم دشمن خود را تحقير كرده و دستكم بگيريم. داستان روسيه و خطاي راهبردياش نشان داد كه چگونه ارزيابيهاي فريبنده تلاش 30 ساله يك حكومت را بر باد ميدهد. امريكا همانقدر به برجام نيازمند است كه ايران. اما هرچه به جلوتر ميرويم، هزينه توافق امريكا با ايران بالاتر ميرود. گذشت زمان به ضرر ماست. انتخابات كنگره و اعطاي امتيازات سياسي از سوي كاخ سفيد هر روز با محدوديتهاي بيشتري روبرو ميشود. نامه 17 نماينده دموكرات كنگره نشان ميدهد كه برجام بهتدريج اهميت راهبردي خود را از دست ميدهد. براي ايران هم در شرايطي كه روسيه قرار دارد، بازگشت به برجام هم به تثبيت برتري ما در منطقه كمك ميكند و هم ميتواند براي روسيه فضاي تنفس ايجاد كند؛ لذا توافق براي طرفداران سياست روسيه در ايران هم ميتواند مفيد باشد!
دولت رييسي بر انباني از وعدههاي متزايد نشسته است. بدون توافق به نظر نميرسد بتوان چندان به توفيق اين دولت اميد بست. اين نگراني وقتي بيشتر ميشود كه به كابينه كه با طيفي از وزراي با طبع خيالپردازي! شكل يافته، نظر افكنيم.
تحليل و درك به سامان اين 4 موضوع ميتواند اهميت استراتژيك تصميمسازي درون نظام را سامان بدهد.