جهان به ساز من برقص
حسن لطفي
سروش صحت فقط مجري خوب و صميمي برنامه كتابباز نيست. بازيگر توانمندي است كه ته لهجه اصفهانياش اغلب بازيهايش را تماشاييتر كرده است. نويسنده كاربلدي است كه ميداند چطور وقايع به ظاهر عادي مسافر تاكسي را جذاب و خواندني كند. فيلمنامهنويس خوبي هم هست.اگر چه نگاهش متفاوت است، اما اين تفاوت مانعي براي نشاندن لبخند دلچسب بر لب بيننده و همراهي او با آثارش نيست. از قرار معلوم سينما را هم خوب ميشناسد. با آنكه تا زمان نوشتن اين مطلب فقط فيلم سينمايي جهان با من برقص را كارگرداني كرده اما همان يك فيلم براي اثبات اين ادعا كافي است. در كنار همه اينها، سروش صحت كتابباز و كتابخوان قهاري است. براي رونق بخشيدن به كتابخواني هم قدمهاي خوبي برداشته است. با تمام اينها گمان ميكنم بدون او هم برنامه كتابباز پيش برود. همانطور كه در نبود عادل فردوسيپور گزارشهاي ورزشي تعطيل نشد، برنامه كتابباز هم ميتواند بدون سروش صحت به راهش ادامه بدهد و هر بار كه پخش ميشود تماشاگر به جاي خالي سروش نگاه بكند و آه بكشد (البته اگر علاقهاي به دنبال كردن برنامه جديد پيدا كند) آهي كه باعث ميشود درصد تماشاگران چنين برنامهاي روزبهروز پايينتر بيايد. آماري كه ظاهرا چندان براي تصميمگيران حذف فردوسيپور و سروش صحت چندان مهم نيست. براي ايشان ميزان نه تنها راي مردم نيست، بلكه اعتقادي هم به رضايت مشتري و افزودن مخاطب ندارند. مخاطب بايد از برنامه و فيلمي خوشش بيايد كه آنها خوششان ميآيد. آنها هم از هر چيزي كه تماشاگران زيادي خوششان بيايد، بدشان ميآيد. دستشان بود و زورشان ميرسيد به جاي جهان با من برقص به جهان دستور ميدادند به ساز آنها برقصد. آن هم سازي كه بدون آلات موسيقي توليد شود. آن هم به جهاني كه يك فرد نباشد. جهان باشد. جهان!خود خود جهان.