خاطرات سفر و حضر (206 )
اسماعيل كهرم
محيطبان ايراننژاد به عنوان قايقران در درياچه رضاييه(اروميه)خدمت ميكرد. يك روز او به ماموريتي در درياچه اعزام شد. آن روز دريا به شدت طوفاني شد. نظر به شوري زياد آب، شما اگر روي آب ميخوابيديد پايين نميرفتيد ولي هنگام تلاطم، رفتار آب متفاوت بود. موجهايي بلند ميشدند كه تا 8 متر ارتفاع داشتند. بچهها هنگام خيز آب، كف درياچه را عريان ديده بودند. بنده هنگام شب در يك جزيره، خشم درياچه را ديدم كه يك قايق را از ساحل كند و با خود برد. به هر حال ايراننژاد به اداره بازنگشت. واحدهاي گشتي به جستوجو پرداختند و بررسيهاي هوايي قايق بدون سرنشين را در جنوب درياچه يافتند. ايراننژاد پيدا نشد كه نشد. قايق را به نام او ناميدند و فرزندش همكار پدر شد. چند سال بعد از اين واقعه يكي از كارشناسان سازمان كه به درياچه رفته بود به اداره بازنگشت. باز هم دستههاي گشتزني به درياچه اعزام شدند. سازمان حفاظت محيطزيست آن روزها سه فروند هواپيما دراختيار داشت. دو سه نفري همراه خلبان امريكايي به طرف اروميه (رضاييه) اعزام شديم. خاطرات ايراننژاد شهيد را همراه ميبرديم. اواسط راه خلبان مطلع شد كه قايق بهروزيراد هم يافت شد منتها اين بار با سرنشين. همگي سالم بودند. موتور قايق خاموش شده بود و قايق مثل پر كاهي به جنوب رانده شده بود. آيا بر سر ايراننژاد هم همين رفته بود؟ خوشحال از ميانه راه به تهران بازگشتيم.