دو خاطره و يك گزارش
مرتضي ميرحسيني
يك: عمليات بيتالمقدس كه دهم ارديبهشت 1361 آغاز و در نخستين روزهاي خرداد آن سال به آزادي خرمشهر منتهي شد، عمليات پيچيده و دشواري بود. اجراي آن نيز، چه در مرحله شناسايي و چه حركت نيروها و بعد هم درگيري با اشغالگران، پيچيدگيها و مشكلات بسيار داشت. شهيد همداني در مرور يكي از خاطراتش ميگفت: «گروهي از نيروهاي شناسايي بارها از رودخانه كارون گذشتند و هر شب، دهها كيلومتر پياده منطقه را شناسايي كردند. پاهايشان تاول زده و زخم شده بود. شبي خواستند به بچهها استراحت بدهند. فرمانده ميگفت امكان ندارد، بههيچوجه، يك شب عقب افتادن عمليات هم به صلاح نيست. خودم همراهتان ميآيم. ميگفت تمامش كنيد. دستتان بايد به جاده بخورد. ميخواست مطمئن شود گردانها، شب عمليات بدون درگيري تا جاده ميروند. ميگفت اگر قبل از رسيدن به جاده با عراقيها درگير شوند، قتلعام ميشوند. بچههاي شناسايي پوست استخوان شدند. هر كدام ده، دوازده كيلو وزن كم كرده بودند. اما شب آخر به جاده دست زدند. آنقدر رفتند بين عراقيها شناسايي كه جاي دقيق تمام امكانات و تجهيزات عراقيها را بلد شدند.»
دو: البته كار شناسايي مواضع دشمن فقط در روزهاي منتهي به شروع عمليات انجام نشد. گويا از همان روزهاي نخست اشغال خرمشهر، نيروهاي اطلاعات عمليات سپاه، بعثيها را زيرنظر داشتند. به ميانشان نفوذ ميكردند و حتي از آنان عكس و فيلم ميگرفتند. روايت ميكنند كه شهيد حسن باقري دستور داده بود «همه چيز را گزارش كنيد. حتي اينكه فلان جا هيچ خبري نيست، براي من خبر است. پشت دوربين ديدهباني هم كه مينشيني بايد با دقت از منطقه عبور كني و خودت را همانجا ببيني كه داري نگاهش ميكني. قدم به قدم هدفها را تعقيب كن. آنقدر تمركز كن كه به جاي ديگري توجه نداشته باشي. بايد به عمق منطقه بروي و حس كني روي زمين راه ميروي. همان اندازه كه روي زمين رفتنت طول ميكشد با چشم برو. تمام پستيها و بلنديها را طي كن. وقتي به دكل ابوذر برميگردي، بايد همانقدر خسته باشي كه انگار پياده رفتهاي.» ناگفته نماند كه دكل ابوذر، دكلي بلند در فاصله چهل كيلومتري شمال آبادان بود و نيروهاي ديدباني ما، از روي آن عراقيهاي مستقر در غرب كارون را زيرنظر داشتند. سه: اجراي موفق عمليات بيتالمقدس، عملا شرايط جنگ را به نفع ما تغيير داد و اين تغيير چنان آشكار بود كه همه، از صدام و حاميانش گرفته تا خبرنگاران رسانههاي بينالمللي به آن اذعان ميكردند. مثلا راديو بيبيسي همان روزها، در گزارشي نسبتا مفصل، پيروزي ايران در خوزستان و عقبنشيني نيروهاي اشغالگر را قطعي توصيف كرد و افزود: «از يك نظر اهداف ايران در تمام اين مدت روشنتر از مقاصد عراقيها بوده است. ايران ميجنگد تا مهمتر از همه، سرزمين خود را از وجود سربازان اشغالگر آزاد كند و از ماهها پيش، سه شرط اصلي را براي صلح پيش كشيده است: عقبنشيني سربازان عراقي، پرداخت غرامت جنگي از طرف عراق و اعلام و مجازات عراق به عنوان متجاوز. اين شرايط به حد كافي روشن است... مقامات ايران تاكيد ميكنند كه هيچ قصدي براي تصرفات ارضي ندارند، ولي اين حق را براي خود حفظ ميكنند كه اگر صدام با شرايط ايران موافقت نكند، وارد خاك عراق شوند.» اين رسانه انگليسي اضافه كرده بود عراقيها سعي دارند پيش از قطعي شدن نتيجه جنگ در خوزستان، كار را به مذاكرات صلح بكشانند، اما ايران حتي حاضر نيست به اين پيشنهادها -كه به مساله تماميت ارضياش برميگردد- فكر كند. «ايران هيچ امتيازي به عراق نميدهد» و مصمم است حقانيت شروط خود را در ميدان جنگ اثبات كند.