ديوانهجان
ديوانگي زين بيشتر؟ زين بيشتر، ديوانهجان
با ما، سر ديوانگي داري اگر، ديوانهجان
در اولين ديدار هم بوي جنون آمد ز تو
وقتي نشستي اندكي نزديكتر ديوانهجان
چون مينشستي پيش من گفتم كه اينك خويش من
اي آشنا در چشم من با يك نظر ديوانهجان
گفتيم تا پايان بريم اين عشق را با يك سفر
عشقي كه هم آغاز شد با يك سفر ديوانهجان
كيداشتهاست اما جنون دركار خويش از چندوچون
قيد سفر ديوانه جان ! قيد حضر ديوانهجان
ما وصل را با واژههايي تازه معنا ميكنيم
روزي بياميزيم اگر با يكديگر ديوانهجان
حسين منزوي