بازگرداندن اعتبار به «صداوسيما» و اعتماد به «مردم»
صديقه ببران
سالهاست كه تحليلگران به دنبال يافتن پاسخي علمي براي اين پرسش هستند كه چرا رسانههاي ماهوارهاي فارسيزبان، گوي سبقت را از صدا و سيما ربودهاند و مخاطبان داخلي را پاي برنامههاي سياسي، خبري، تفريحي و فرهنگي خود نشاندهاند؟ پاسخ اين پرسش متاسفانه نه در ظرفيت و داشتههاي رسانههاي بيرون از كشور، بلكه در عملكرد صدا و سيما به عنوان رسانه انحصاري كشور نهفته است كه رفتارهاي سياسي، حزبي و باندي را جايگزين رويكردهاي حرفهاي، تخصصي و عالمانه كرده است. روزي كه پيمان جبلي در مهرماه 1400 سكان هدايت صدا و سيما را به دست گرفت، برخي تصور كردند اين حضور با توجه به اينكه جبلي، برآمده از بدنه صداوسيماست، ميتواند بارقههاي اميد را براي تغييرات ساختاري و بهبود محتواي توليدشده در اين رسانه ايجاد كند. اتفاقا اقدامات نخستين پيمان جبلي نيز كه حضورش همزمان شده بود با ماجراي هك شدن سامانههاي ارتباطي پمپبنزينها، نشانههايي از اين تغييرات احتمالي را در بطن خود داشت. در آن برهه پوشش رسانهاي نسبتا معقولي در خصوص ماجراي هك سامانههاي پمپبنزين در پيش گرفته شد و پالسهايي مثبت براي آينده بهتر را صادر كرد. به نظر ميرسيد رييس جديد رسانه ملي با حمايتهاي بيشتر و به كار گماشتن افراد حرفهاي، متخصص و شايسته به جاي افراد سياسي، حزبي و جناحي، بتواند اعتبار از دست رفته صدا و سيما را دوباره اعاده كند. اما اين تصورات خوشبينانه به سرعت برق و باد، جاي خود را به واقعيتهايي داد كه همواره رسانه ملي از آن رنج ميبرد. در جريان گفتوگوي رييس صداوسيما در جمع دانشجويان دانشگاه شريف به صراحت اعلام شد كه در جريان ماجراي متروپل آبادان، خواهشها، تقاضاها و دستوراتي از سوي برخي مقامات بانفوذ مطرح شده تا صداوسيما پوشش خبري خود درباره اين فاجعه را متوقف كند. واقعيتهايي در خصوص اعمال نفوذ سياستمداران و برخي جريانات در صداوسيما كه تحليلگران سالهاست در خصوص آن صحبت ميكنند، اما مديران صدا و سيما هرگز زير بار آن نرفته و اين رسانه را در مواجهه با رخدادها بيطرف، معرفي ميكردند.
جالب اينجاست كه پيمان جبلي در مراسم يادشده، اعتراف ميكند كه صداوسيما، ناچار به اين تقاضاها، درخواستها و نهايتا دستورات تن داده و محتواي توليد شده در تريبون اين رسانه را براساس مطالبات برخي افراد و جريانات تنظيم كرده است؛ رويكرد رسانهاي غيرسازندهاي كه باعث گلايههاي فراوان مردم آبادان و خورستان شد و مشكلات عديدهاي را طي روزهاي اخير ايجاد كرده است. افكار عمومي ايرانيان از رسانه انحصاري صداوسيما كه هر سال بخش قابل توجهي از بودجه كشور صرف آن ميشود، توقع داشتند كه تحليلي جامع از چرايي و چگونگي وقوع اين نوع فجايع ارايه دهد و به صورت كارشناسي لايههاي پنهان واقعه دردناك متروپل را واكاوي كند. اما اظهارات رييس صداوسيما در گفتوگو با دانشجويان، نشان داد كه اين رسانه نه تنها به سمت يك چنين تحليلهاي عالمانهاي نرفته، بلكه با نخستين تماس افراد سياسي و حزبي، سوژهاي با يك چنين درجه از اهميت را به حال خود رها كرده است.
اين در حالي است كه حتي بازتابهاي ابتدايي موضوع در رسانه ملي، همراه با دامنه وسيعي از ابهامات، خبرهاي كذب و فضاسازيهاي غيرشفاف بود. ماجراي گفتوگوي خيالي با يكي از امدادگران كه نقش يكي از نجاتيافتگان را پيش روي دوربين اين رسانه بازي ميكرد، يكي از نمونههاي بارز پوشش غيرحرفهاي اين رسانه در مواجهه با اين سوژه است. اين رفتارها باعث شده تا مردم ديگر اطميناني به اخبار برآمده از صداوسيما نداشته باشند و دادههاي خبري مورد نياز خود را از ساير تريبونها به دست آورند. پيش از اين نيز بسياري از تحليلگران و اساتيد دانشگاهي، مانند هادي خانيكي، علي ربيعي و... از تغيير مرجعيت رسانهاي در كشور (از صدا و سيما به رسانههاي خارج از كشور و فضاي مجازي) سخن گفته بودند و در خصوص عواقب آن هشدار داده بودند. با عبور از اين واقعيتهاي عرياني، خطاب به رييس سازمان صدا و سيما بايد گفت كه هنوز هم اندك اميدي وجود دارد كه اين رسانه با استفاده از شيوههاي حرفهاي، اصول روزنامهنگاري، خبرنويسي و تهيه گزارش را رعايت كرده و تلاش كند نگاه ايرانيان را كه به دليل رويكرد نامناسب اين رسانه از داخل به خارج از كشور دوخته شده را به سمت داخل كشور باز گرداند و اعتماد را به مردم و اعتبار را به صدا و سيما بازگرداند.