استاندارد دوگانه، عامل تبعيض و خشم
حسين نورانينژاد
فضا خشمگين است و بهترين راه براي كنترل آن، حل ريشههاي برخي مشكلات است. برخي از اين موارد راهحل كوتاهمدت و در دسترس ندارند مثل حل مسائل اقتصادي كه البته درباره آنها هم حداقل نياز فوري افكار عمومي، باور اراده و برنامه لازم براي حل آنهاست. مانند تغيير برخي رويهها در ديپلماسي، بهكارگيري غير سياسي و غير ايدئولوژيك نيروها در مديريت منابع انساني، فراگيري غير تبعيضآميز چتر حاكميتي، اصلاح بودجه و كاهش هزينه نهادهاي خاص كه افكار عمومي اكثريت جامعه به انحاي مختلف نظر منفي خود درباره آنها را عنوان كرده است و .. اما يك راه مهم و كوتاهمدت و زودبازده، حل برخي مصاديق از تبعيضهايي است كه موجب حس تحقير و خشم مردم ميشوند. يكي از آنها استانداردهاي دوگانه است كه يك مورد آن را اخيرا شاهد بوديم. اينكه زنان و مردان بخشي از جامعه بدون تفكيك جنسيتي ورزشگاه آزادي را با حضور خود پر كردند و بهانههايي چون مشكلات زيرساختي كه معلوم شد دروغ و فريبي بيش نبودهاند، مانع از مراسم بزرگ سلام فرمانده نشد. شايد پاسخشان اين باشد كه فضاي هواداري فوتبال با فضاي تجمع سياسي فرق ميكند. در اين صورت بايد بگويند كه اولا چرا بهانههاي ديگري مثل محدوديتهاي زيرساختي تراشيده ميشد؟ اين تناقضها مخاطب را عصبي ميكند. ثانيا، قريب به اتفاق كارشناسان و حتي خود افرادي كه اهل استاديوم رفتن هستند، بارها گفتهاند كه راهحل فضاي فحاشي و هتاكي در استاديومها، حضور خانوادههاست. حالا كه همايش سلام فرمانده با حضور مختلط زنان و مردان برگزار شد، بايد گفت كه اتفاقا راهحل درست اين مساله، تقسيم جايگاهها به زنانه و مردانه نيست. اتفاقا زنان و مردان بايد فضاي واقعا خانوادگي را احساس كنند، همانند سينما، كنسرت و هر جاي ديگري از اين دست. واقعا جز تابوي بيدليل خودساخته، هيچ دليل ديگري براي مستثنا بودن بيش از چهار دههاي ورزشگاههاي ايران در جهان نبوده است.
وقتي اين مساله در همايش جمعه گذشته حل شد، به چه دليل ديگري نبايد ديگر اقشار از آن بهرهمند باشند؟ مثال ديگر، فيلتر بودن تلگرام و توييتر و يوتيوب و فيسبوك است. آقايان مسوولان، در ردههاي مختلف ارشد تا مياني و حتي برخي سازمانهاي دولتي، با عنوان حقوقيشان در اين فضاها حضور دارند. اين چه قانوني است كه خود جماعت قانونگذار تا مجري و ناظر، همه در شكستن آن فعالند و از قانونشكني قباحتزدايي ميكنند و البته در فضاي پر تبعيض و پرغبار، متهم ميشوند به اينكه خودشان با خطوط بدون فيلتر به راحتي در اينگونه فضاهاي اينترنتي فعالند و فقط باعث سختي و آزار مردم عادي شدهاند. اينها نمونههاي دم دستي و بسيار ساده و گويايي است كه حس تحقير و تبعيض القا ميكنند. از اينگونه موارد، به مراتب عميقتر و مهمتر باز هم پيدا ميشوند. در بحث اشتغال، دسترسي به منابع قدرت و ثروت، مواجهات غير يكسان و غير عادلانه در برابر عدليه و نهادهاي دولتي و عمومي، توصيه مردم به قناعت و به سفر خريد خارجي رفتن خانواده همان توصيهكنندگان، سوءاستفاده شخصي و خانوادگي از فرصتهاي شغلي و مناصب در پيش چشم مردمي كه تحت فشارهاي مختلف هستند و ... نمونههاي ديگرياند كه هم برخي از آنها غيرقانونياند و هم همه آنها غير اخلاقي و مصداق سوءاستفاده از قدرت و موقعيت و ايجاد حس تحقير و تبعيض و خشم در جامعه محسوب ميشوند. حالا ببينيم با آخرين نمونه غير قابل خدشه و توجيه كه حضور زنان و خانوادهها در استاديومهاست چه خواهند كرد. آيا رطبخوردگان، باز منع رطب ميكنند؟