چرا دعايي امروز مهم است؟
غلامرضا ظريفيان
نخست اينكه جامعه امروز بيش از هر زمان پس از انقلاب نيازمند لطف و رحمت الهي است، فقر و شكاف طبقاتي، رد و گسترش خشونت، افزايش طلاق و جدايي، خودكشي، سرقت و اختلاس و شكاف ميان دولت و ملت به صورت روزافزوني در جامعه ما بروز و ظهور و رشد و عينيت پيدا كرده است. خداوند در قرآن كريم از نشانههاي رحمت الهي به پيامبر گرامي اسلام ميفرمايد: «فبِما رحمهٍ مِنالله لِنت لهُم» سوره آلعمران آيه 159 از رحمتهاي خداوند به پيامبر در آن است كه پيامبر نرم، اهل عطوفت و مداراي با خلق و جامعه است كه اگر اينگونه نبود مردم در كنار پيامبر قرار نميگرفتند. بدون شك يكي از عوامل شكاف و بروز چهره خشن فقر، اعتياد، تنازعات، جداييهاي جامعه، فاصله مردم با مردم و مردم با دولت و كاهش سلوك مدارا و به رسميت نشناختن تنوعها، تكثرها در جامعه و به ويژه جايگاه حكومت و قدرت است. مرحوم دعايي به اعتراف كساني كه با او آشنا بودند مظهر لطف و رحمت الهي بود؛ نرم، باوقار اما خودماني، متواضع و فروتن بدون تكلف مواجهه با جامعه همانگونه كه با يك فرد شناخته شده يا با عنوان روبهرو ميشد با همان منش نيز با مردم معمولي روبهرو ميشد. اين منطق و منش است كه دعايي را براي امروز ما مهم ميكند. دوم؛ يكي از گسستهاي بزرگ اكنون جامعه ما كه ريشه در تبار تاريخي بيش از 150 سال دارد، شكاف ميان سنت و جهان مدرن و مقتضيات آن است. تجربه تاريخي نشان داده است به ميزاني كه اين شكاف در جامعه ما به دلايل فرهنگي، اجتماعي بدفهمي و سوءتفاهم و نگرشهاي ذاتگرايانه از سنت يا مدرنيته عميقتر ميشود جامعه همچنان با بحرانهاي اساسي روبهرو بوده است. جامعه امروز ما نيازمند كساني است كه در ميانه سنت و جهان مدرن قرار گرفتند كه از همه مواهب ظرفيتهاي سنت، ارزشها، اصالتها و البته با پالايش غبارهاي آن بهره گيرند و اتصال و ارتباط جامعه را با گذشته برقرار كنند. از سوي ديگر با فهم درست دستاوردهاي بزرگ دنياي مدرن مانند حق تعيين سرنوشت توسط جامعه، مهار قدرت، توسعه دانشبنيان، حكمراني خوب، بهرهمندي حداكثري از منابع، توزيع عادلانه ثروت، بهرهگيري حداكثري از رسانههاي مكتوب و مجازي براي آگاهيبخشي و شفافيت و نظارت بر قدرت درك عميق و نقد برخي عوارض ذاتي و عرضي مدرنيته راهگشاي يك جامعه براي سطح ارتقاي رفاه عمومي و جهان معنوي آنها باشد. دعايي يك فيلسوف و متفكر اين عرصه نيست اما به دليل ويژگيهاي معرفتي شخصيتي و كنشگري خود در ميانه سنت و مدرن قرار دارد. او كه از يك جامعه و فرهنگ كاملا سنتي با تجربههاي عميق فقر و ناداري برميخيزد با اهتمام به آموختن علوم حوزوي به قم ميآيد اما با گذشت اندك زماني در زمره ياران و مريدان فقيه جامعالشرايط شجاع و انقلابي مانند امام خميني قرار ميگيرد و به صف انقلابيون ميپيوندد كه خود يك پديده مدرن است و به مبارزه برميخيزد با پديده سلطنت برخاسته از سنت تاريخي ايران است و با آرمانهاي تلفيقي از دين و آموزههاي جديد كه شامل تحديد قدرت، نفي خودكامگي و دفاع از انسانهاي مظلوم در سراسر جهان، آشنايي با نهضتهاي آزاديبخش در خاورميانه و امريكاي لاتين است به يك مهاجرت طولاني با همراهي مراد انقلابي خود مبادرت ميكند و در اين موقعيت نقش ميانداري ميان جريانهاي متنوع و مختلف مبارزاتي داخلي و خارجي را در عراق، سوريه، فلسطين و لبنان و ارتباط با دانشجويان ايراني در اروپا و امريكاي شمالي از همه مهمتر بهرهگيري از يك رسانه راديويي و تنظيم محتويات آن براي اتصال ميان داخل و خارج و همه و همه او را در يك موقعيت مياندارانه سنت و دنياي مدرن قرار ميدهد. سومين نكته پرهيز از دوگانگيهاي تصنعي انقلابي و غيرانقلابي؛ بيترديد دعايي يك انقلابي بود و تا آخرين روز حياتش به انقلاب و بنيانگذارش عشق ميورزيد. او به دليل پايبندي به آرمانهاي حقيقي كه برايش انقلاب كرده بود؛ يعني عشق به مردم، تلاش براي استقرار آزادي، پرهيز از خودكامگي، تعيين سرنوشت سياسي جامعه توسط مردم و اسلامي كه مويد آزادي، عدالت و كرامت انساني است هيچگاه قائل به دوگانهسازيهاي انقلابي و غيرانقلابي در جامعه نبود. او با ضد انقلاب ارتباط نداشت اما او اساسا انقلاب را براي آن ميخواست تا گرهگشاي معضلات جامعه در همه عرصهها باشد.