تاريخ كاخ مرمر
از پهلوي اول تا امروز
يكصد سال آمد ورفت پرماجرا
فرزانه قبادي
چند سالي است كه روي بخشي از ديوار سيماني بلندي كه در حدفاصل خيابان سپه تا پاستور قرار دارد، عنوان «موزه هنر ايران؛ اصالت و صلابت» بر تن كاشيهاي فيروزهاي قاب شده است. پشت اين قاب، مجموعهاي منحصر به فرد و پرماجرا در سكوتي عميق، روايتگر يك قرن تاريخ معاصر ايران است و در بخشي از اين مجموعه بنايي قرار گرفته كه هم از جنبه معماري و هم از منظر تاريخي، جزو شاخصترين بناهاي تهران محسوب ميشود: «كاخ مرمر» بنايي كه سرنخ بسياري از وقايع تاريخ معاصر را ميشود در آن پيدا كرد. هر چند امروز با آثار و اشيايي ارزشمند از دورههاي مختلف تاريخ ايران و در قالب موزه هنر، روايات متعددي را نقل ميكند، اما مرور روايتها و ماجراهايي كه اين بناي چهارگوش سنگي با گنبدي از كاشيهاي فيروزهاي، در يك قرن گذشته از سر گذرانده، لطف ديگري دارد. «مجموعه باغشاه، محل آرام و زيبايي بود، با باغ بيضي شكلي در مركز آن كه دورتادور آن را درختان سپيدار ميپوشاند. ديواري بلند اين باغ بزرگ را محصور ميكرد و دروازههاي آهنياش به خيابان سپه باز ميشد كه پيوسته زير نظر نگهبانان بود. گرداگرد باغ را جادهاي شني ميپوشاند و اطراف باغ مركزي، عمارت پدرم و خانههاي فرعي محصور شده زنهاي جوانترش قرار داشت. در جوار آنها، انبار كارگاههاي نجاري و گاراژ اتومبيل «اسكس» چهاردرِ پدرم كه از معدود اتومبيلهاي موجود در كشور بود و همينطور حمام، كارگاه آهنگري، محلي براي تهيه لبنيات و سرانجام آشپزخانه بزرگ مجموعه قرار داشت كه هر روز براي پدرم و خانوادهاش و همچنين براي ميهمانان عاليمقام ويژهاش و نيز ساير خدمه مجموعه، غذا تهيه و طبخ ميشد» اين توصيفات را ستاره فرمانفرمايان در كتاب «دختري از ايران» از محل زندگي خود و خانوادهاش نقل ميكند. مجموعهاي كه در مقطعي از تاريخ به باغ فرمانفرما شهرت پيدا كرد؛ اواخر قاجار در شمال حصار ناصري قرار داشت و در سالهاي بعد تبديل به يكي از مراكز مهم پايتخت شد و امروز از اين محدوده با عنوان «پرديس حكومتي» ياد ميشود. مجموعهاي كه آمدن و رفتن قدرتها و اوج و افول آنها را نظارهگر بوده و حالا نگاه به هر بخش آن چراغي را در ميان روايات تاريخي روشن ميكند. اين بنا شاهد وقايع فراواني بوده از تحصن مصدق و يارانش در كاخ در اعتراض به مداخلات عبدالحسين هژير، وزير دربار به برگزاري انتخابات مجلس شوراي ملي، تا آخرين ديدار شاه و مصدق در اين بنا كه با تجمع اوباش در مقابل در ورودي كاخ همراه شد. از مراسم ازدواج شاه با سه همسرش در مقاطع مختلف تاريخ تا تولد فرزندان او در اين مجموعه. از تصميمگيريهاي كميته انقلاب در روزهاي ملتهب 57 تا مصوبات و جلسات مجمع تشخيص مصلحت نظام در سالن گوشوار طبقه اول بنا. اما نشانههايي هم در اين بنا از برخي وقايع مانده، جاي پاي گلوله مسلسل رضا شمسآبادي بر گچبريهاي سقف و آيينه بلند سرسراي ورودي. رد دودگرفتگي بر نقاشيهاي نفيس طبقه دوم. فرشهاي نفيس و بينظير كارگاه عمواقلي مشهد كه برخي هنوز بر كف تالارها هستند و برخي در كشاكش تاريخ سرنوشتي نامعلوم پيدا كردهاند. آيينههاي هزارتكه تالار آيينه كه هزاران قصه در دل خود پنهان كردهاند و در نهايت آن آسانسور الحاقي مدرن در گوشوار طبقه دوم عمارت كه هيچ نسبتي با بنا ندارد. هر كدام روايتي را از گوشهاي از تاريخ ايران نقل ميكنند. مرمر، به حق يكي از بناهاي شاخص عصر حاضر ايران است، با حافظهاي سرشار از اتفاقات تاريخي نقل شده و نشده اين ساليان.
ماجراي تملك اراضي و ساخت مرمر
آن روزها كه هنوز كليد دارالخلافه به دست خاندان قجر بود، اعيان شهر هر كدام گوشهاي از تهران را تبديل به قلمرويي وسيع براي خود و خانوادهشان كرده بودند و باغها و عمارتهايي در گوشه و كنار پايتخت شكل گرفته بود كه هنوز هم نشانههايي از آنها در نام محلات و خيابانهاي تهران ديده ميشود. باغ فرمانفرما در شاهآباد هم يكي از همين باغها بود كه عبدالحسين فرمانفرما آن را از ميرزا سيد احمد نامي خريده و در محدوده آن عمارتها و امكاناتي ساخته بود كه در تهران آن سالها منحصر به فرد بودند. قاجارها كه بعد از يك قرن و نيم، قدرت را به سردار سپه واگذار كردند، تهران هنوز باغشهري بود در دامنه البرز.
سردار سپه هنوز براي نقل مكان از آن خانه كوچك ميدان حسنآباد به مجموعهاي كه در خور يك خانواده سلطنتي باشد، تصميمي نگرفته بود. انتخاب محل استقرار خاندان سلطنتي در سالهاي ابتدايي به قدرت رسيدن او اهميت زيادي داشت. تهران آن روزها فقط كاخ گلستان و صاحبقرانيه را داشت. تا سالها كاخ سلطنتي خاندان پهلوي، گلستان بود و كاخ تابستاني، صاحبقرانيه. سردار سپه اما دل خوشي از خاندان قاجار نداشت كه بخواهد در همان بناهايي كه ردپاي قجرها در نقطه نقطه آن، به جا مانده بود تكيه بر مسند قدرت بزند. همين بود كه از همان ابتدا به فكر احداث كاخي مستقل براي خود و خانوادهاش بود و نتيجه، ساخت كاخ سعدآباد و مرمر در فاصله سالهاي 1304 تا 1309 بود. در مورد تملك زمينهاي كاخ مرمر، سليمان بهبودي در كتاب خاطرات خود تاكيد دارد كه زمين كاخ مرمر را رضا شاه از عباسميرزا، ملقب به سالار لشكر، پسر دوم فرمانفرما خريداري كرده است: «عمارت سالاريه سابقا متعلق به سعدالملك مافي بود كه ساخت و مقروض شد و نتوانست آن را نگه دارد. اندرون عمارت سالاريه خيلي زيبا بود. نماي آن از آجر معمولي ساخته ولي سالنهاي بزرگ و اتاق خواب تمام آيينه داشت. با اين حال سالاريه را به سالار لشكر پسر فرمانفرما فروخت و حضرت اشرف آن را از سالار لشكر خريداري كردند. سالاريه داراي فضاي بزرگي بود كه از هر طرف به خيابان مربوط ميشد» ستاره فرمانفرماييان اما روايت ديگري از تخليه مجموعه باغ شاه و استقرار خانواده پهلوي دارد: «رضاشاه نهتنها اموال و املاك خاندان قاجار و زمينها و عمارتهاي اوقافي را مصادره كرد، بل املاك، مزارع و جواهرات تجار و بازرگانان، ملاهاي پولدار و روساي قبايل و مالكان بزرگ را از چنگشان درآورد و حتي با تغيير مسير آب زراعي كشاورزان خردهپا و هدايت آن به زمينهاي خودش، مزارع آنها را از بين برد. از جمله در زمينها و باغهاي مصادرهاي شازده، كاخ مرمر را ساخت.... يكي از روزهاي ارديبهشت، مشدي زودتر از معمول براي برگرداندن من به مدرسه آمد و در راه خبر داد كه ماموران رضاشاه به مجموعه هجوم بردهاند.... مادرم با صدايي لرزان كه ترس مرا بيشتر ميكرد، گفت: امروز مهندسا اومدن گفتن بايد قسمتي از مجموعه را تخليه كنيم. اونا يه خط وسط مجموعه كشيدن و گفتن از اينجا به بعد بايد خراب بشه، چون ميخوان يه خيابان تازه بكشن، نصف مجموعه و عمارت عزتالدوله رو خراب ميكنن. فقط خونه ما و عمارت شازده ميمونه. شازده ميگه ديگه نميشه اينجا موند. همهچي از بين ميره....» اين اما تمام ماجرا نبود، زمينهاي مرغوب باغ فرمانفرما چشم شاه جديد مملكت را گرفته بود، ستاره فرمانفرماييان در بخش ديگري از كتاب خود از حادثه ديگري ميگويد كه در نهايت منجر به كوچ خاندان فرمانفرما از باغشاه به باغ رضوانيه در شميران شد: «يك روز صبح حادثهاي ترسناك در مجموعه ما رخ داد؛ بخاري اتاق شازده آتش گرفت و شعلهها به سرعت به اتاقهاي ديگر هم سرايت كرد. تمام ساكنان مجموعه به بيرون ساختمان ريختند و از دور با وحشت به زبانههاي آتش نگاه ميكردند. خدمه و نگهبانان از استخر مجموعه، به دستور شازده آب ميآوردند و روي آتش ميريختند.... ناگهان از ورودي شرق مجموعه مسكوني ما، چند انيفورمپوش وارد شدند. پيشاپيش آنها مردي تنومند و بلندقامت، با لباس نظامي و شنل بر دوش، حركت ميكرد. همه با بهت و حيرت تازهواردان را نگاه ميكردند و لحظاتي حتي مهار آتش را فراموش كردند. به گونهاي غريزي احساس كردم آن مرد قد بلند، بايد رضا شاه باشد. ما حيران و ترسان و لرزان كمي به جلو خم شديم و تعظيم كرديم. اين ورود بيخبر و ناگهاني، همه را نگران و مضطرب كرد. مادرم تصور ميكرد كه كار شازده ديگر تمام شد. رضاشاه مدتي با علاقه و كنجكاوي به شعلههاي آتش چشم دوخت و سپس به سمت فرمانده پيشين خود [عبدالحسين فرمانفرما] برگشت و در حالي كه دستي به شانه شازده ميزد، با لحني كه سعي داشت دلسوزانه و همدلانه باشد، گفت: خب شازده، خانههاي قديمي به راحتي آتش ميگيرن و ميسوزن....!» اين اما تنها آتشسوزي عمدي در اين مجموعه نبود. به هر روي رضا شاه كاخ مرمر را در زمينهاي سالار لشكر بنا كرد و چند سال بعد هم دستور داد تا جادهاي از اين كاخ تا شميران احداث شود و به اين منظور خندقي كه در محدوده شمال حصار ناصري (خيابان انقلاب امروزي) قرار داشت پر شد تا جاده پهلوي (خيابان وليعصر امروز) شكل بگيرد و در ضلع ديگر كاخ، خيابان كاخ (فلسطين امروزي) احداث شد تا تهران چهره و دوران جديدي را به تجربه بنشيند. دوراني كه حوادث و ماجراهاي عجيبي را پيش رو داشت.
سكونت پهلويها
كاخ مرمر در زيربنايي حدود 2870 مترمربع و در دو طبقه، با طراحي لئون تادوسيان يكي از معماران نوگراي ايراني- ارمني و با همكاري هنرمندان بزرگ در رشتههاي مختلف هنر ايراني از جمله حسين لرزاده، محمدكاظم صنيع خاتم، حسين طاهرزاده بهزاد، محمد قمي، جعفر خان كاشي و استاد حيدرخان بنا شد. عمارت با وجود حوادث بسياري كه از سر گذرانده و آسيبهاي پرشماري كه ديده، هنوز پا برجا مانده تا كلكسيوني از هنرهاي بيبديل ايراني باشد. سرسراي اصلي كاخ مجموعهاي چشم نواز از هنر كاشيكاري و تذهيب و مقرنس و نقاشي و نگارگري را به نمايش گذاشته و ديوارهاي دفتر كار شاه و تالار آيينه با هنر خاتمكاري و آيينهكاري و تلفيق اين دو پوشيده شده است.
مرمر آنقدر امنيت داشت كه پهلوي اول آن را به عنوان دفتر كار انتخاب كند و پيش از تدوين قانون خزانه ملي، دستور دهد جواهرات ملي ايران را از كاخ گلستان مدتي به زير زمين اين بنا منتقل كنند -سالهاي بعد جواهرات سلطنتي به خزانه بانك مركزي (موزه جواهرات) منتقل شد- هر چند اين امنيت در صبح روز 21 فروردين 1344 خدشهدار شد و خانواده سلطنتي را به كاخ نياوران كوچاند. آن روز صبح وقتي شاه از اتومبيل پياده شد، يكي از سربازان گارد (رضا شمسآبادي) آتش مسلسل را به سمت او گشود و حتي وقتي شاه خود را به سرسرا و پس از آن به پلههاي منتهي به دفتر كارش رساند هم انگشت از ماشه برنداشت. شمسآبادي در ميانه راه توسط افسران گارد كشته شد و از اين حادثه ردپاي چند گلوله در طبقات اول و دوم بنا به جا ماند. روزنامههاي عصر آن روز از «نزاع چند سرباز در كاخ مرمر كه منجر به تيراندازي و قتل دو سه نفر شده بود» خبر دادند. اما پس از چند روز پنهان كردن خبر و نقل روايتهاي گوناگون از آن، به صرافت روايت واقعه افتادند. چهارم ارديبهشت ماه و دو هفته پس از حادثه، ساواك سه خبر كوتاه به سه رسانه اصلي ابلاغ كرد تا با سر تيتر درشت منتشر كنند: «طبق اطلاعي كه از مقامات انتظامي به دست آمده، در جريان رسيدگي به حادثه اخير كاخ مرمر، چند نفر غيرنظامي بازداشت شدهاند كه تحقيقات از آنها ادامه دارد و تاكنون دو نفر از آنها اقرار نمودهاند كه همدست و محرك رضا شمسآبادي كه مبادرت به سوء قصد كرده، هستند. تحقيق از اين افراد همچنان ادامه دارد و پس از روشن شدن كامل موضوع، مراتب به استحضار عموم ميرسد.» چند ماه بعد، شاه دفتر كار خود را به صاحبقرانيه منتقل كرد و در هشتم آبان 1355 عمارت مرمر به عنوان موزه پهلوي تغيير كاربري داد.
از مقر كميته تا دفتر مجمع تشخيص مصلحت
در التهاب روزهاي انقلاب و پس از 22 بهمن، انقلابيون از كاخ مرمر به عنوان مقر كميته و پس از آن دفتر قوه قضاييه استفاده كردند و در جريان اين كاربريها دخل و تصرفهايي در آن صورت گرفت و تغييراتي در بنا ايجاد شد. زمينهاي اطراف كاخ مرمر به مرور كاربريهاي حكومتي پيدا كرد و حالا با نام «پرديس حكومتي» شناخته ميشود و از عمارت چهارگوش سبز رنگ مرمر، در مكاتبات رسمي و اداري با نام «ساختمان قدس» ياد ميشود.
كاخ مرمر از سال 1374 تا 1394 محل استقرار رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و همچنين تشكيل جلسات اين مجمع بود. اين كاربري پس از درگذشت علياكبر هاشمي حرف و حديثهايي به دنبال داشت. از جمله اظهارات پرويز فتاح رييس بنياد مستضعفان، در يك برنامه تلويزيوني كه با واكنش خانواده هاشمي و برخي مسوولان وقت، روبرو شد. فتاح در اين برنامه ضمن اعلام اينكه بنا مرمت شده و به زودي به عنوان موزه مورد بهرهبرداري قرار خواهد گرفت، با اشاره به استقرار رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين بنا گفت: «نبايد مسوولان در اين كاخها مستقر ميشدند؛ ولي به هرحال اين اتفاق افتاده و متاسفانه اين كاخ آسيب ديده بود؛ در اين كاخ آسانسور گذاشته بودند، كندهكاري كرده بودند و در طبقه دوم، حمام و جكوزي ساخته بودند» اين اظهارات فتاح موجب بيان برخي مسائل شد كه نه پيش از آن در رسانهها بازتاب داشت و نه بعد از اين ماجرا جزيياتي از آن منتشر شد. از جمله اينكه در دوراني كه دفتر مرحوم هاشمي در اين بنا قرار داشت، دو آتش سوزي عمدي در آن اتفاق افتاده بود. محمد هاشميرفسنجاني، در واكنش به اظهارات پرويز فتاح ضمن رد ادعاي او مبني بر ساخت استخر در بنا، جزيياتي از تخريب بنا در طول چند دهه اخير بيان كرد كه حايز اهميت است: «اين كاخ در دوره رياست آيتالله يزدي در اختيار قوه قضاييه بود، بنا يك اتاق خاتمكاري دارد كه آن زمان اين اتاق را به آبدارخانه تبديل كرده و در آن سماور گذاشته بودند. در نتيجه بخار آب باعث شده بود برخي از قسمتهاي اين خاتمكاريها طبله كنند. دوبار دفتر آقاي هاشمي و كاخ مرمر را آتش زدند. يك بار خسارت كمتري داشت اما بار دوم خسارت زيادي وارد شد. دو اتاق بهطور كامل سوخت و گچبريهاي آن ريخت. از آنجا كه دود وارد اتاق كريستالي كاخ [تالار آيينه] شده بود، بخشي از كريستالها تخريب شده بود. زير گنبد زيباي آن دچار دودگرفتگي شده بود و كاشيكاريهاي آن تخريب شده و درها و پنجرههاي قديمي آن سوخته بود» محمد هاشمي در ادامه اظهاراتش از تعلل رييس ميراث فرهنگي وقت - حميد بقايي- گفته و اعلام كرد در نهايت بخشي از مرمت تالار آيينه به هنرمندان آستان قدس محول شد و بخشي از مرمت نيز به دانشگاه آزاد. غلامعلي رجايي مشاور سابق مرحوم هاشمي هم در باب آسيبهاي اين بنا به روزنامه همدلي گفته بود: «قبل از آقاي هاشمي، كاخ مرمر مدتي در اختيار قوه قضاييه و آقاي يزدي بود. در زمان ايشان هم كاخ بسيار آسيب ديده بود. بنابراين يكي از اقدامات مرحوم هاشمي مرمت اين كاخ توسط كارشناسان آستان قدس بود. بعدها هم كه دو بار چند نفر به شكل عامدانه كاخ را آتش زدند، دوباره كاخ آسيب ديد. البته آن خرابكاري هم به رغم اينكه تصاويرش موجود بود، ولي پيگيري نشد. چند نفر به شكل عجيبي از روي ديوار پريده بودند و با ورود به كاخ تمام سالن ملاقات را آتش زدند و تابلوهاي گرانقيمت دوده گرفته بود، ولي دوباره بازسازي شد.» غلامرضا جوادي، مدير كل حوزه رياست دفتر مجمع تشخيص مصلحت نظام در زمان رياست مرحوم هاشمي هم از آسيب به گنبد بنا خبر داده و به خبرگزاري برنا گفته بود: «بعد از انقلاب مرمر محل تشكيلات قضايي بود و قوه قضاييه جديد با مسووليت آيتالله يزدي در محل فعلي كاخ مرمر فعاليت كرد كه در مدتي كه در آنجا بودند آسيب جدي به قسمت گنبد ساختمان وارد شد و در نهايت طي توافقي بين رياستجمهوري وقت، ميراث فرهنگي و قوه قضاييه، ساختماني در ضلع شمالي كاخ مرمر به قوه قضاييه سپرده شد و ساختمان مرمر تخليه و مورد بازسازي قرار گرفت. حمله سازمان منافقين به ساختمان مرمر باعث ايجاد آسيبهايي به كاخ شده بود، استفادههاي ناصحيح خصوصا در ضلع شرقي ساختمان در طبقه بالا كه قبل از مجمع صورت گرفته بود، آسيبهايي را به ساختمان وارد كرده بود »به گفته پرويز فتاح پيش از تغيير كاربري بنا به موزه نيز مرمتهايي در بخشهاي مختلف صورت گرفت. حالا قابي از نقاشي نفيسي كه در آتشسوزيهاي مذكور دچار آسيب شده در «تالار نقش» در طبقه دوم عمارت به عنوان شاهد مرمت قرار گرفته، داربستهاي فلزي روي گنبد جمعآوري شده اما هنوز نشانههايي از زخم روزگاران در گوشه گوشه بنا خود را به رخنگاههاي تيزبين ميكشد. از پس تمام اين اتفاقات و حوادث مرمر امروز «موزه هنر ايران» است.
موزه تا موزه
بعد از ترور نافرجام شاه، دفتر كار او به صاحبقرانيه منتقل و تصميم بر احداث موزهاي در كاخ مرمر گرفته شد. موزهاي كه قرار بود تاريخ پهلوي را روايت كند. آنگونه كه مجله كاوه در آن سالها نوشته است در تالار ورودي موزه تنديسهايي از رضاشاه و محمدرضا شاه به همراه نقشه زرين ايران قرار داشته و در طبقه دوم با كمك سيستم صوتي، تاريخ دوران پهلوي براي بازديدكنندگان روايت ميشد. خوابگاه رضاشاه به همان شيوه با تشكي ساده حفظ شده بود و اتاق مطالعه و دفتر كار كه با هنرهاي ظريف ايراني تزيين شده، همگي به نمايش گذاشته شده بود. اين مجله همچنين از چهار پرده بزرگ در سرسراي كاخ ميگويد كه تاجگذاري رضاشاه، قابي مربوط به تبعيد و خروج او از ايران، مراسم اداي سوگند محمدرضا شاه و پردهاي مربوط به انقلاب سفيد را به تصوير كشيده بود. بر اساس اين گزارش هفده اصل انقلاب سفيد هم در كتيبهاي فلزي ثبت شده و به نمايش گذاشته شده بود. اين موزه در سال 1355 مجهز به امكانات سمعي و بصري براي مرور تاريخ 50 ساله پهلويها بود و حتي در محوطه باز اين مجموعه نيز تاريخ شفاهي اين دوران و خاطرات همعصران رضاشاه به صورت صوتي براي بازديدكنندگان پخش ميشد. پس از چهل سال اين بنا دوباره در قامت موزه، راوي تاريخ ايران شده است. كاخ مرمر از دهم مرداد ۹۷ به بنياد مستضعفان واگذار شد تا با كاربري موزه به فعاليت خود ادامه دهد. اين موزه در سال 98 بهطور رسمي افتتاح شد. آثار موجود در ويترينهاي آن، از خزانه موسسه فرهنگي بنياد مستضعفان به عمارت مرمر منتقل شده و هر كدام ميتواند ماجرايي شنيدني داشته باشد. روايتي از روزهاي انقلاب و پيش از آن، از وابستگان حكومت كه مجموعهداراني بودند كه اسناد و اشياي نفيس و ارزشمند تاريخي و باستاني در مجموعههاي شخصي خود داشتند تا قصه خانههايي كه مصادره شد و در دكوراسيون آنها ميشد اشياي تاريخي و هنري منحصر به فرد بسياري را ديد. بخشي از اموالي كه پس از انقلاب از اين منازل و عمارتها و مجموعههاي شخصي مصادره شد، پس از سالها در موسسه فرهنگي موزههاي بنياد گردآوري و ساماندهي شد تا به مرور در موزههايي كه زير نظر اين مجموعه احداث ميشود به نمايش گذاشته شود.
درهاي موزه هنر روز ۶ بهمن ۱۳۹۸ به روي رسانهها باز شد و آنگونه كه آن روز مسوولان موزه اعلام كردند، اين موزه قرار بود در ۱۹ تالار حدود ۴۰۰ اثر ارزشمند تاريخي از دورههاي مختلف تاريخ ايران را به نمايش گذارد و از دو هفته بعد از آن تاريخ به روي عموم مردم گشوده شود. حوادث سال 98 و پاندمي كرونا مانع از اين اتفاق شد. اما مدتي است كه با هماهنگي قبلي، در قالب تورهاي تهرانگردي و به صورت انفرادي بازديد عموم از اين موزه امكانپذير است.
دردي به نام بهرهبرداري ارگانها از بناهاي تاريخي
آنچه بر كاخ مرمر و بسياري از بناهاي واجد ارزش ديگر از جمله عمارت مسعوديه، ساختمان بيسيم، كاخ مرواريد، عمارت مستوفي، خانه قوامالدوله و هزاران بناي ديگر گذشته و ميگذرد، دردي است كهنه در حوزه ميراث فرهنگي كشور كه گويي بنا نيست مرهمي بر آن گذاشته شود. بهرهبرداري از بناهاي تاريخي توسط ارگانهاي مختلف همواره يكي از نگرانيها و انتقادات فعالان و دلسوزان ميراث فرهنگي كشور بوده است. در سالهاي اخير كاربريهايي كه برخي بناهاي تاريخي پيدا كردهاند با واكنشهاي جدي رسانهها و افكار عمومي روبرو شده است، واكنشهايي كه در برخي مواقع نتيجهبخش بوده و در بسياري موارد بينتيجه. استفاده از اين بناها براي ساخت سريالها و فيلمهاي فانتزي به اصطلاح تاريخي نيز خود حكايت مفصلي است از آسيبهاي جبرانناپذيري كه در كنار آسيبهاي ناشي از بيتوجهي و بيمسووليت متوليان امر، به اين بناها وارد ميشود. اينكه بسياري از بهرهبرداران، حضور خود را در اين بناها بهانهاي براي حفاظت از آن عنوان ميكنند نيز از توجيهاتي است كه ميتوان آن را عذر بدتر از گناه دانست. حفاظت از بناهاي تاريخي متولي و رديف بودجه مشخصي دارد، اينكه متولي آن در انجام وظايف خود كوتاهي ميكند و قدرت كافي براي جلوگيري از هرگونه بهرهبرداري آسيبزا به اين بناها را ندارد، نميتواند توجيهي براي بهرهبرداري غيراصولي و تخريب تدريجي اين آثار تاريخي باشد. كاخ مرمر اين شانس را داشت كه از دل حوادث جان به در برد و امروز موزهاي باشد كه هر گوشه آن بخشي از هنر و تاريخ ايران را به نمايش ميگذارد. اما بسيارند بناهايي كه تحت تملك ارگانهاي مختلف در سايه بيتوجهي وزارت ميراث فرهنگي و ارگان مربوطه، مرگ تدريجي را تجربه ميكنند يا با قلدري لودرها در عرض چند ساعت به تلي از خاك بدل ميشوند و پس از تخريب كامل آنها هم كسي پاسخگو نيست و افسوس و آه و حسرت هم دردي را دوا نميكند.
٭ سپاس ويژه از همكاري صميمانه كارشناسان گروه گردشگري «ناف تهرون»
كاخ مرمر اين شانس را داشت كه از دل حوادث جان به در برد و امروز موزهاي باشد كه هر گوشه آن بخشي از هنر و تاريخ ايران را به نمايش ميگذارد. اما بسيارند بناهايي كه تحت تملك ارگانهاي مختلف در سايه بيتوجهي وزارت ميراث فرهنگي و ارگان مربوطه، مرگ تدريجي را تجربه ميكنند يا با قلدري لودرها در عرض چند ساعت به تلي از خاك بدل ميشوند و پس از تخريب كامل آنها هم كسي پاسخگو نيست و افسوس و آه و حسرت هم دردي را دوا نميكند.
بنا يك اتاق خاتمكاري دارد كه آن زمان اين اتاق را به آبدارخانه تبديل كرده و در آن سماور گذاشته بودند. در نتيجه بخار آب باعث شده بود برخي از قسمتهاي اين خاتمكاريها طبله كنند. دوبار دفتر آقاي هاشمي و كاخ مرمر را آتش زدند. يك بار خسارت كمتري داشت اما بار دوم خسارت زيادي وارد شد. دو اتاق بهطور كامل سوخت و گچبريهاي آن ريخت. از آنجا كه دود وارد اتاق كريستالي كاخ [تالار آيينه] شده بود، بخشي از كريستالها تخريب شده بود.