وراي شك معقول
حسن لطفي
روايتهاي مختلفي كه از غرق شدن صمد بهرنگي در رود ارس خوانده و شنيدهام بيشباهت به روايتهاي مختلف مرگ ساموراي فيلم راشومون ساخته آكيرا كوراساوا نيست. حتي وقتي روح خود سامورايي هم احضار ميشود شما نميتوانيد در مورد نحوه مرگ او به يقين برسيد. در اينكه واقعيت مرگ او چه بوده، بيننده فيلم با توجه به مكثي كه بر گفتههاي آدمهاي مختلف (راهزن، زن جوان، هيزمشكن و...) ميكند به دركي نسبي ميرسد. در مورد صمد بهرنگي برخلاف فيلم راشومون گذر زمان باعث نگاههاي مختلف
شده است. نگاههايي كه مربوط به آدمهاي مختلف نيست. متعلق به كساني است كه در طول زمان و با گذشت عمر و ديدن رفتارها و حرفهاي متناقض به خيلي چيزها شك كرده است. براي كسي كه شهريورماه سال 1347 خبر غرق شدن اين معلم مخالف رژيم شاهنشاهي را از ديد افرادي همچون جلال آلاحمد خوانده است، اين اتفاق در دهه هفتاد، هشتاد، نود و... نسبت به اواخر دهه چهل و كل دهه پنجاه تعريف و روايت
ديگري دارد. (البته براي همه نه! براي افرادي كه شايد تعدادشان هم كم نباشد. درست مثل كساني كه در جواني شاهد سوختن سينما ركس آبادان بودند يا خبر آن را از اين و آن شنيدند). در اينكه اين روايتها ربطي به سوژه اصلياش (صمد يا سينما ركس) ندارد شكي نيست. از آن مهمتر واقعيتي است كه وراي اين شك معقول پنهان است. واقعيتي كه در مورد صمد بهرنگي قبل از ارس و از جايي شروع ميشود كه معلمي ديگران را بيشتر از خودش دوست ميدارد و تصور ميكند مرگ دير يا زود به سراغش ميآيد پس خود مرگ چندان مهم نيست، مهم تاثيري است كه او در زندگي ديگران گذاشته است. (با مرگش و با زندگياش). با چنين باوري صمد دست به قلم ميبرد تا از دشواريهايي بنويسد كه زندگي را بر اولدوز و كلاغها، پسرك داستان بيست و چهار ساعت در خواب و بيداري و... تلخ
كرده است.
براي بيرون رفتن از اين شرايط راهحل هم دارد. روشي كه ماهي سياه كوچولو پيش ميگيرد (پرسشگري و هجرت و اميد!). البته اين تمام واقعيت صمد بهرنگي نيست. بخش ديگري از واقعيت صمد در راهي است كه در دنياي ادبيات كودك و نوجوان ايران باز كرده است. راهي كه رهروانش كم و زياد شدهاند. (درست مثل خوانندگان آثارش) اما پس از گذشت زماني بيش از نيم قرن هنوز بسياري شان دل در گروه اين نويسنده تاثيرگذار دارند. تاثيري كه با غرق شدنش در ارس چند برابر شد. شايد هنوز هم كساني باشند كه وقتي نهم شهريور ميشوند صداي فريادهاي مردي را بشنوند كه آب او را با خود ميبرد. مردي كه اگر ميتوانستيم روحش را احضار كنيم، شايد حرفهاي جديدي براي گفتن داشت.