جنبشي
از جنس ديگر
ليلا علي كرمي
همهچيز از مرگ دختري جوان در بازداشتگاه گشت ارشاد شروع شد. مهسا اميني ۲۲ ساله اهل سقز براي گذراندن تعطيلات تابستان به تهران آمده بود كه توسط گشت ارشاد بازداشت شد. هنوز چند ساعتي نگذشته بود كه خبر مرگ مغزي و انتقال او به بيمارستان در شبكههاي اجتماعي به سرعت منتشر شد. روز بعد خبر مرگ مهسا مردم را از فضاي مجازي به خيابانها آورد. البته اين دفعه اولي نيست كه مردم براي اعتراض به خيابانها ميآيند. اما اينبار نوع اعتراض و تركيب معترضان متفاوت است. اينبار هم سن و سالهاي مهسا كه گويي همه به نوعي با مصايب گشت ارشاد دست به گريبان هستند پيگيري مطالبات را در دستور كار قرار دادند. جنبشي كه فارغ از هر نتيجه و دستاوردي، پيامي رسا و گويا براي سياستمداران دارد. نسل دوم پس از انقلاب حالا در اين شرايط حساس به سياستمداران هشدار ميدهند كه اين نسل اجبار را بر نميتابد. اين نسل دنبال عملي كردن آرمانهاي اجداد خود است كه با شعار استقلال و آزادي پايههاي سلطنت را فروريخته و جمهوريت را جايگزين كردند. حال اين نسل از انقلابيون ميخواهد كه اصول جمهوريت را رعايت كرده و بر مبناي خواست و اراده مردم، كشور را اداره كنند. سالهاي متمادي است كه زنان، دختران و مردان برابريخواه به قوانين تبعيضآميز عليه زنان اعتراض كرده و از قانونگذار و سياستمدار ايراني ميخواهند كه به تبعيض سيستماتيك عليه زنان خاتمه دهند. كارزارهاي متعددي شكل گرفته و فعالان مدني طي سالهاي پس از انقلاب همواره با برجسته كردن عواقب منفي ناشي از حكمراني قوانين تبعيضآميز سعي در اصلاح وضع موجود كردهاند. بهرغم مشكلات و ناهمواريهاي فراوان در اين راه كه بعضا منجر به بازداشت و متعاقبا محكوميت فعالان و مدافعان برابري حقوق به حبسهاي طولانيمدت شده است، تغييرات نه چندان اساسي در قوانين صورت گرفته است. اما اين تغييرات، هيچ تناسبي با تحولات اجتماعي چشمگيري كه به سرعت در جامعه ايران صورت گرفته، ندارد. بهروز كردن قوانين متناسب با نيازهاي جامعه يكي از ملزومات اساسي براي حكومتهاي مردمسالار است.
چنانچه اصلاح يا تغيير قوانين همسو با تحولات اجتماعي صورت نگيرد، بيشك مردم از اجراي آن قوانين خودداري ميكنند. بيشك قوانيني كه در يك برهه خاص و بنا بر نظر عدهاي با ايدئولوژي مشخص تصويب شدهاند، پاسخگوي نياز جامعه امروز ايران نيست. قوانيني مربوط به حجاب اجباري از اين دسته قوانين است.
از اين رو اعتراضات جاري با محوريت موضوعي زنانه و با حضور و رهبريت زنان آغاز شد. بهطور كلي همواره خواست زنان ايراني در حاشيه بوده و همواره به آنها گفته شده است كه اگر اوضاع كلي كشور خوب باشد وضعيت آنها هم بالطبع بهبود مييابد. اما اينبار دختران جوان خود پرچمدار جنبش شدند..
در عصر جهاني شدن چرخش سريع و گسترش اطلاعات نقش مهمي در تداوم جنبشها دارد. ديگر كشورها نميتوانند هر طور كه ميخواهند رفتار كنند و چشم بر مطالبات شهروندان خود بسته و خواستهاي آنها را ناديده بگيرند. از طرفي ديگر با بالا رفتن آگاهي سياسي شهروندان، ديگر دولتها نميتوانند بدون توجه به مطالبات عمومي، هر آنطور كه ميخواهند اداره امور كشور را در دست گيرند. مشكلات اقليمي، شرايط اقتصادي موجود، تحريمهاي بينالمللي، سوءمديريت و نارضايتي عمومي از نحوه اداره كشور از جمله عواملي هستند كه بر آتش خشم مردم از مرگ مهسا اميني افزودهاند. معترضان جوان كه به دنبال آيندهاي بهتر براي خود و كشورشان هستند فارغ از هر گونه وابستگي به ايدئولوژي خاص يا دسته و گروه سياسي مشخص، خواستار تغييرات ساختاري شدهاند. آنها ميخواهند شرافتمندانه و آزاد در سرزمين مادري خود زندگي كنند. آيا اين خواستهاي بحق نيست؟ مگر اجداد اين نسل براي همين انقلاب نكردند كه نوادگانشان با استقلال و آزادي در يك كشور جمهوري زندگي كنند؟ مگر اجداد اين نسل به فرمان رهبر انقلاب به خيابانها نيامدند تا ريشه استبداد و ظلم را بر كنند؟ حال نوادگان انقلاب پرچمدار اصلاح و تغيير هستند. آنها تعيينكننده سرنوشت كشورشان هستند. وقت آن است كه حاكمان به صداي حقخواهي جوانان لبيك گفته و تغييرات ساختاري را براي رشد و شكوفايي كشور با اتكا به همين نيروي جوان عملي كنند. بيشك چنانچه خواسته بر حق اين جوانان برآورده نشود، اگر الان هم به خانه برگردانده شوند دوباره راهي ديگر براي بيان اعتراض خود پيدا ميكنند. شايد آن وقت ديگر مجالي براي اصلاح نباشد.