نسلكشي قومي زير سايه طالبان
اصغر ميرفردي
اين روزها به شيوههاي گوناگون، نسلكشي بيرحمانه عليه هزارهها در افغانستان در حال رخ دادن است، آن هم زير سايه طالباني كه به نام اسلام براي بار دوم در افغانستان قدرت را به دست گرفته است. طالباني كه سياستها و رفتارهايش در پيمانه هيچ ديني نميگنجد و نميتوان آن را نماينده واقعي برآمده از ملت ستمديده افغانستان دانست. طالبان از آغاز دور دوم حاكميت خود بر افغانستان، واپسگرايي شديد را آغاز كرد. دختران را به مدارس راه نداد و اعدام بدون محكمه مخالفان و حتي كاركنان دولت پيش را در دستور كار خود قرار داد. نسلكشي قومي درباره شيعيان يكي از تلخترين رخدادهايي است كه از زمان تسلط طالبان شدت گرفته است. اين نسلكشي در قالب بمبگذاري و ... در حال انجام است و حاكمان غيرمردمي افغانستان گاهي ژست پيگيري آن را ميگيرند. از طالباني كه كشتن انسانها را ابزار به قدرت رسيدن ميداند، انتظاري نيست. در اين ميان، كارگزاران جامعه ما كه در ساحت سياسي خود دفاع از مظلومان و مستضعفين را بسان يك محور معرفي ميكنند، چرا درباره اين اقدامات واكنش درخوري نشان نميدهند؟ آيا در منطقه غرب آسيا، مردمي مظلومتر از هزارههايي كه هر روز قرباني ميدهند، وجود دارد؟ «جنبش اصيل مردمي» دانستن گروهي كه با ابزار ترور و وحشت به قدرت رسيدند، اقدام شتابزده و نادرستي بود كه نامناسب بودن آن در پرتو مشاهده چنين نسلكشيهاي پياپي بيشتر نمايان ميشود. در يكسال و اندي از حاكميت طالبان بر افغانستان، اين گروه ترورمحور در تضاد با منافع ملي ما اقدام كرده است، درگيريهاي مرزي و همكاري نكردن در دادن حقابه كشورمان از رودخانه هيرمند، آشكارترين نمودهاي دشمني است كه اين گروه با كشور ما از خود نشان داد. با وجود اين همه دشمني طالبان با جامعه ما، در رسانههاي رسمي ما چهره ديگري از طالبان برساخته و ارايه ميشود و در كردار سياسي نيز مدارا و سكوت در برابر كردارهاي توحشگونه اين گروه در پيش گرفته شده است.
اگر در پي حمايت از مظلومان هستيم، نيازمندترين مردم به حمايت، كنار دست ما در افغانستان هستند. كمترين كاري كه ميتوان انجام داد، تغيير رويه در قبال طالبان و تلاش منطقهاي و جهاني براي ايجاد كرانه زندگي امن براي افراد در معرض خشونت در افغانستان است .