چرايي تهديد و تخريب نخبگان؟
اصغر ميرفردي
در حالي كه در شرايط ملتهب كنوني براي برونرفت از مشكلات جامعه، بيش از هر زمان ديگري، نياز به تدبير و عقلانيت است، برخي آگاهانه يا ناآگاهانه رويه دور از انتظاري را در پيش گرفتهاند و مردم و به ويژه چهرههاي شناخته شده را مورد تحقير، تخريب و حتي تهديد قرار ميدهند. اگر چنين كارهايي به خير و صلاح جامعه و مردم بود كه امروزه جامعه به چنين شرايطي دچار نميشد. گويي هر كسي كه بخواهد براي خود نامي دست و پا كند، ادبيات خشنتري را در قبال مردم و چهرههاي شناخته شده مردمي به كار ميگيرد. چنين گفتار و كرداري نه با آموزههاي ديني سازگار است و نه با موازين قانوني و در نتيجه براي جامعه بسيار زيانبار است و شكاف مردم و نهادهاي حكمراني را بيشتر ميسازد. به جاي چنين گفتارها و رفتارهايي بهتر آن است كه ريشه مسائل را شناخت و با نگاه واقعبينانه به آسيبشناسي شرايط جامعه پرداخت نه اينكه با اقدامات و مواضع خام و به دور از تدبير به مسائل و مشكلات موجود افزود. افرادي كه دوران طلايي زندگيشان را براي سربلندي نام و آوازه اين سرزمين هزينه و شبانهروزي تلاش كردند و افتخار آفريدند، سزاوار برخوردهاي نسنجيده، تحقيرآميز و تهديدگونه نيستند. چه توجيهي وجود دارد كه چهرهاي چون علي دايي كه ستاره پرافتخاري براي اين سرزمين است، مورد بياحترامي قرار گيرد؟ اگر ديوار حرمتها شكسته شود، چه چيزي ميخواهد باقي بماند و چه چيزي ارزش باقي ماندن دارد؟ چرا برخي خود را قطب و محور ارزشها و بايستهها ميپندارند و با اين تصور، به خود اجازه ميدهند به هر سبكي با چهرههاي مردمي برخورد كنند؟ چرا به جاي اينكه مسووليتپذيري نخبگان در قبال جامعه ارج نهاده و ارزش چنين افرادي پاس داشته شود، همانند بيگانه و مجرم با آنها برخورد ميشود؟ آيا چنين رويهاي نمود آشكاري از نخبهسوزي نيست؟ آيا منجر به گسترش بيتفاوتي ديگر نخبگان در قبال مردم و مشكلات آنها و در نتيجه تزريق يأس و نوميدي به پيكره جامعه نميشود؟
داغ و درفش، تهديد و تخريب و بگير و ببندها چاره كار نيست. همانگونه كه رييس دستگاه قضا اشاره كردند، بايد ريشه مسائل شناخته شود. در صورت نشناختن ريشه مسائل و دست زدن به كارهايي كه تناسبي با مديريت كارآمد بحرانها ندارد، حتي صورت مساله نيز رفع نخواهد شد تا چه رسد به حل واقعي آنها.