راه برونرفت از تقابل
مهرداد احمدي شيخاني
خيلي سال پيش، گمان ميكنم در دومين دوره رياستجمهوري آقاي خاتمي، عصر يك بعدازظهر، در يكي از كوچههاي روبروي مسجد بلال در خيابان وليعصر، با دكتر جلاييپور قدم ميزديم و گفتوگو ميكرديم. دختر و پسر نوجواني دست در دست هم از روبروي ما ميآمدند و بيتوجه به ما از كنارمان گذشتند. از ما كه رد شدند، دكتر جلاييپور برگشت به من گفت «اينها را ديدي؟ ما براي اينها مردم عادي بوديم ولي اگر به جاي ما، افرادي از گشت ارشاد اينجا بودند، رفتار اين دختر و پسر كاملا فرق داشت. ما براي آنها آدمهايي از جنس خودشان هستيم، حالا چند سالي مسنتر و مثلا جاي پدرشان، ولي گشت ارشاد برايشان نهاد بالادستي است. اينها شايد با ما احساس فاصله نكنند و شايد هم احساس فاصله بكنند ولي با نهادهاي حاكميت قطعا احساس فاصله ميكنند. ما افرادي هستيم بين اينها و حاكميت و ميتوانيم زبان دو طرف را براي هم ترجمه كنيم و اگر تلاش كنيم، احتمالا بشود هم با اينها و هم با حاكميت گفتوگو كرد ولي اينها و حاكميت نميتوانند با هم گفتوگو كنند، چون نه حاكميت اينها را قبول دارد - مثلا همين دست در دست هم داشتن- نه اينها حاكميت را قبول دارند و اين قبول نداشتن ميتواند به تقابل بينجامد. حاكميت ميخواهد ما اين وسط نباشيم. با نبودن ما، آنوقت حاكميت ميماند روبروي اينها و اين يعني وارد شدن به دوران تقابل. شايد اين تقابل الان و بلافاصله با حذف ما اتفاق نيفتد، ولي رخدادنش قطعي است». بيست و چند سال از اين گفتوگوي عصرانه گذشت و من هميشه منتظر بودم كه ببينم چه وقت اين پيشبيني محقق ميشود. البته در همه اين مدت سعي كردهام مانند بسياري افراد ديگر نسبت به بروز اين تقابل و اينكه چنين رخ خواهد داد هشدار بدهم و حالا رخ داده است. آنچه امروز ميبينيم، محقق شدن همان پيشبيني است و در اين شش هفته، غير از اين تقابل بين دو طرف، چيز ديگري ديده نشد.
دو روز پيش، سخنگوي دولت در بين دانشجويان حاضر شد. اين حضور به گمان من نشانه آن بود كه بعد از اين چند هفته، حاكميت متوجه شده كه جامعه از تقابل زيان بسيار خواهد ديد و هم حاكميت و هم مردم ضررهاي جبرانناپذيري را متحمل خواهند شد. من يكبار سخنگوي دولت را در افطاري انجمن صنفي روزنامهنگاران تهران ديدم و بر سر ميزي كه كنار ديگران نشسته و گفتوگو ميكرد، حاضر بودم. آنطور كه آن شب متوجه شدم، ايشان نرم و صميمي و محترمانه صحبت ميكند و سعي دارد كه كلمات را سنجيده به كار ببرد. به گمان من شايد انتخاب ايشان براي حضور در دانشگاه انتخاب معقولي باشد، به خصوص بعد از سخناني كه رياست جمهور در جمع دانشجويان دانشگاه الزهرا ايراد كرد و هيچ توضيح بعد از آن هم نتوانست كمكي به برگرداندن معناي حاصل از آن سخنان بكند، ولي يك اشكال اساسي در فرستادن سخنگوي دولت به ميان دانشجويان وجود دارد، او به عنوان تصويري از حاكميت در دانشگاه حاضر شده بود و دانشجويان، همانگونه كه از فيلمهاي منتشره ميتوان برداشت كرد، به دليل همان تقابل، اصلا حاضر به شنيدن سخنان كسي كه نمادي از حاكميت باشد نيستند و موضوع همين است. حذف آن افراد بينابين، امروز كشور را در وضعيت تقابل قرار داده و اگر نگوييم كاهش اين تقابل غيرممكن كه بسيار دشوار است.
اما آيا راهحلي هست؟ قطعا راهحلي هست. راهحل اما هرچه باشد، در تداوم روشهايي كه جامعه را به اين مرحله رسانده، نيست. نميتوان همان روشهايي كه ما را به مرحله تقابل رسانده به كار ببريم و بعد انتظار داشته باشيم كه به دوران قبل از تقابل برگرديم. ادامه اين روشها، نه تنها ما را به شرايط قبل برنميگرداند، بلكه به قطع و يقين، ما را به مرحلهاي بسيار بحرانيتر از امروز خواهد كشاند. همانطور كه در بالا گفتم، همين كه بعد از آن سخنان رياست جمهور، حاكميت متوجه شده كه بايد براي برگرداندن آب رفته به جوي كاري بكند، نشانه خوبي است اما كافي نيست. كافي نيست براي اينكه همانطور كه تاكنون در حاكميت، گوشي براي شنيدن وجود نداشته، امروز هم در بين معترضان گوشي براي شنيدن وجود ندارد و از آنجايي كه هميشه اين مردم هستند كه از حاكميت بزرگترند، لازم است بپذيريم كه چارهاي جز اين نداريم كه به زباني صخبت كنيم و كسي با مردم صحبت كند كه بتواند زمينه خروج از تقابل را فراهم كند و البته نمايندهاي از حاكميت، آن فرد نيست. اگر اين را بپذيريم، آنوقت شايد بتوان راهحل را هم پيدا كرد كه در غير اينصورت، راهحلي وجود ندارد.