مولانا و انگولك در سياست!
فريدون مجلسي
در حكومتها معمولا قدرتمداران از آزادي عمل برخوردار و از پاسخگويي و حسابرسي مصونند و در امان. از اينرو حكومتها ميكوشند آن آرامش را حفظ كنند و سرگرم و بهرهمند از حكمراني دلخواهشان باشند و مردم را هم با گرفتاريهايشان سرگرم نگه دارند. دستكم آرامشي را كه توفان در دل دارد بر هم نزنند. به اصطلاح انگولكي در كارشان نكنند، سر به سرشان نگذارند و بيش از حد كاري به كارشان نداشته باشند. به خشمشان نياورند، برايشان خط و نشان نكشند، به ضرب و زور بر سرشان محتسب نگمارند؛ حتي اگر خوابند، بيدارشان نكنند! به قول مولانا، حالا منظورش هر چه و هر كه بوده، اكنون پس از آن همه بردباريها به ياد داشته باشند كه:
جانِ منست او، هي مزنيدش / آنِ منست او، هي مبريدش!
متصل است او معتدل است او / شمع دل است او، پيش كشيدش
و از بيت زير دچار سوءتفاهم نشوند!
هر كه ز «غوغا» وز سر سودا / سر كشد اينجا «سر ببريدش»!
به اين هم توجه داشته باشند كه ميافزايد:
عام بيايد، خاص كنيدش / خام بيايد هم بپزيدش
نك شه هادي، زان سوي وادي /جانب شادي داد نويدش
باري به تفاوت توقعات نسلها بايد توجه داشته باشيم. به اين هم بايد توجه داشت كه مردم ميخواهند بدون بيم از آينده زندگي كنند، ميخواهند كسب و كار داشته باشند. ميخواهند احترام داشته باشند. سفر كنند. تجارت كنند. مانند ديگران باشند. تحقير نشوند! ميخواهند آنطور كه دلخواهشان است با شادماني و بيهراس زندگي كنند، در صلح و آرامش و رواداري. نه «آنطور كه ما خودمان خواستهايم.» توقع زيادي نيست. از خود بپرسند كه شايد ما بيش از حد متوقع بودهايم؟