• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5341 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۲ آبان

يك روز شيرين و دلچسب در دانشگاه شريف

احمد زيدآبادي

بعد از سال‌ها روز سه‌شنبه فرصتي پيش آمد تا در جمع دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف حضور پيدا كنم. دوري از دانشگاه و عدم امكانِ صحبت با دانشجويان سبب شده بود كه محيط و فضاي حاكم بر دانشگاه‌ها را براساس خبرهاي منتشره در رسانه‌هاي داخلي و خارجي تصور كنم؛ به خصوص فضاي دانشگاه صنعتي شريف را كه در هفته‌هاي اخير به كانون توجه رسانه‌ها تبديل شده بود. فضاي كلي دانشگاه اما آن چيزي نبود كه برخي رسانه‌ها تصوير كرده بودند. صدها دانشجو مانند سال‌هاي پس از دوم خرداد در سالن جابربن حيان گرد هم آمدند و با شوق و حرارت به حرف‌ها گوش دادند و پرسش‌هاي خود را مطرح كردند. بعد از اتمام جلسه مناظره نيز درست مثل همان گذشته‌ها تعدادي از دانشجويان دورم را گرفتند و تا درِ اصلي دانشگاه در خيابان آزادي، پرسش‌ها و بحث‌هاي چالشي خود را مطرح كردند. براي من چقدر روز شيرين و دلچسبي بود. به نظرم اكثريت قاطع دانشجويان حقي را كه از آنان دريغ شده است، طلب مي‌كنند. حق برخورداري از «احترام» در راس مطالبات آنان قرار دارد. احساس آنها اين است كه سال‌ها مورد بي‌احترامي قرار گرفته‌اند و اين موضوع آنان را به ‌شدت برانگيخته است. احترام به دانشجو يعني احترام به آزادي و انتخاب او. آنها همين كه به محيط دانشگاه پا مي‌گذارند با شماري از محدوديت‌هاي سفت و سخت روبه‌رو مي‌شوند؛ محدوديت‌هايي كه از قضا برخي از آنها در سطح جامعه به صورت كمرنگ‌تري اعمال مي‌شود. يك دانشجوي جوان معمولا ورود خود به دانشگاه را به معناي برخورداري از احترام بيشتر و رفتار آزادانه‌تر و نقد آشكارتر فرض مي‌كند، اما همين كه پا به دانشگاه مي‌گذارد، محيط آنجا را از هر حيث بسته‌تر و محدودتر از فضاي عمومي جامعه مي‌بيند. او طبعا معترض اين محدوديت‌هاست اما راهي مسالمت‌جويانه براي اعتراض پيش روي خود نمي‌يابد و بنابراين، ابتدا به ‌شدت سرخورده مي‌شود و سپس در صورت فراهم شدن فضا، خشم ناشي از سرخوردگي‌اش فوران مي‌كند. دانشجويان دهه شصت، محدوديت‌هاي بي‌شمار دانشگاه‌ها را تحمل مي‌كردند، چراكه مشابه آن محدوديت‌ها در همه سطوح جامعه اعمال مي‌شد، اما امروزه به مدد انقلاب در صنعت ارتباطات و بازتر شدن فضاهاي زندگي خصوصي و اجتماعي، در نمي‌تواند بر همان پاشنه سابق خود در دانشگاه‌ها بچرخد. دانشجويي را فرض كنيد كه مي‌تواند با همكلاسي‌هاي خود بدون هرگونه تفكيك جنسيتي به رستوران‌هاي شهر برود، اما به محض ورود به دانشگاه، با تفكيك جنسيتي در سلف‌سرويس دانشگاه روبه‌رو مي‌شود. او چنين تفاوتي بينِ محيط بيرون و درون دانشگاه ِمحل تحصيل خود را نه تنها غيرمنطقي مي‌بيند بلكه آن را بي‌احترامي به شأن و شخصيت و اعتبار خود قلمداد مي‌كند. چنين تحميلاتي فقط به اين حوزه‌ها محدود نمي‌شود. يك دانشجو خارج از دانشگاه، از حق اظهارنظر بيشتري برخوردار است، با چهره‌هاي علمي و سياسي و فرهنگي مورد علاقه‌اش آزادانه‌تر تماس مي‌گيرد و در نوع پوشش خود احساس راحتي بيشتري مي‌كند؛ اما در داخل دانشگاه وضع كاملا معكوس است و او به دليل هر كدام از اينها بايد به كميته‌هاي انضباطي يا ديگر نهادهاي ناظر و سختگير در دانشگاه پاسخگو باشد. باز همه اينها فقط بخشي از مشكلات يك دانشجو است. او به‌رغم تحصيل در يك رشته سخت و دشوار، فرصت شغلي مناسبي در انتظار خود نمي‌بيند، از تبعيض آشكار بين دانشجويان در برخورداري از آزادي فعاليت در دانشگاه برمبناي اعتقادات و گرايش‌هاي سياسي آنان به ستوه مي‌آيد و از ضعف بنيه علمي استاداني كه با استفاده از رانت و نفوذ بر كرسي‌هاي تدريس تكيه زده‌اند، رنج مي‌برد. هر يك از اين محدوديت‌ها و مشكلات كافي است تا دانشجويي را به خشم و عصيان بكشاند، چه رسد به اينكه همه اين موارد يك‌جا جمع و روز به روز هم تشديد شود. دانشجو خواهان احترام در همه زمينه‌هاي فوق است. آنها سرمايه حال و آينده اين كشورند. با محدوديت‌هايي كه دانشگاه را عملا به نوعي پادگان تبديل مي‌كند، اين سرمايه را عاصي نكنيد و نسوزانيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها