ريشه خشونت فقدان تجمعات اعتراضي است
علي شكوريراد
به نظر من ريشه اكثر تحركات خشونتآميز در اين واقعيت نهفته است كه بنا به دلايل گوناگون، امكان شكلگيري اعتراض مدني و عادي در جامعه فراهم نشده است. يعني اگر يك مجموعه سياسي، حزبي، صنفي و.... قصد داشته باشد تا مطابق قانون، راهپيمايي اعتراضي كند با مقاومت سيستم و در درجات بعدي مقاومت پليس مواجه ميشود. به همين دليل جامعه تجربه برگزاري تجمع آرام را ندارد؛ حتي در يكي از موارد مهم در سال 88 كه راهپيمايي سكوت و بدون هرگونه حركت خشونتآميزي برگزار شد، موضوع به خشونت كشيده شد. علت اين رخدادها اين است كه سياستگذاران موضوع «اعتراض مدني» را تعريف نكرده و تصور ميكنند با هر تجمع و راهپيمايي بايد برخورد شود. وقتي هم كه با يك راهپيمايي برخورد ميشود و از آن ممانعت به عمل ميآيد، خود به خود زمينه راديكال شدن راهپيمايي فراهم ميشود. اما بايد توجه داشت، از دل اين نوع مواجهات سلبي، ممكن است رفتارهاي خشونتآميز در هر دو طرف پديد آيد. يعني خشونتي كه پليس براي جلوگيري از يك تجمع آرام به كار ميبرد، منجر به پديد آمدن انگيزه خشونت براي افرادي ميشود كه تجمعي را برگزار كردهاند.
بنابراين فكر ميكنم اين امر نيازمند اتخاذ تصميمات كلان و جدي است، چراكه معتقدم هيچكدام از اين دو طرف (پليس و مردم معترض) خواهان خشونت نيستند، اما از آنجا كه آداب تجمع اعتراضي در كشور به رسميت شناخته نشده است، شاهد تصاوير خشني در جامعه هستيم كه براي افكار عمومي التهاب ميآفريند. حل اين معضل در گرو تصميمسازي سطوح بالاي مديران در كشور است تا امكان شكلگيري تجمعهاي اعتراضي را تعريف كنند. هم اينك، اين تجربه (تجمعات اعتراضي) نه در ميان معترضان و نه در ساختارهاي امنيتي و انتظامي به وجود نيامده است و بايد به كمك مسوولان رده بالاي كشور تعريف و اجازه انجام پيدا كند. يعني اين تجربه به كمك مسوولان رده بالا بايد تعريف شده و اجازه انجام پيدا كند تا همه متوجه شوند كه ميشود يك تجمع اعتراضي برگزار كرد، بدون اينكه مشكلي براي طرفين به وجود آيد يا صحنه خشني شكل بگيرد. اين روند بايد آرام آرام شكل بگيرد، عادي شود و به يك هنجار عمومي بدل شود. بنابراين رفتار خشن خواسته هيچ كدام از طرفها نيست، اما به دليل عدم وجود فرهنگ تجمعات اعتراضي هر راهپيمايي اعتراضي ممكن است به خشونت بينجامد. اما با توجه به اينكه قدرت و ابزارهاي ارتكاب رفتارهاي خشن بيشتر در اختيار نيروهاي نزديك به قدرت است، اين ساختارها بيشتر اين رفتارها را ممكن است مرتكب شوند. متاسفانه در ايران تبيين نشدن فرهنگ اعتراض باعث شده تا مسوولان سياسي كشور به هر تجمع اعتراضي نام اغتشاش بدهند. وقتي نام اغتشاش به يك تجمع گذاشته شد، پليس تشويق ميشود تا با اين تجمعات برخوردهاي سلبي داشته باشد. در حالي كه اگر اين تجمعات اعتراضي با عناويني چون «تجمع مدني» يا «راهپيمايي صنفي و حزبي» و... ناميده شوند، پليس تلاش ميكند تا امنيت اين تجمعات را تامين كرده و از دخالت كساني كه با اهداف خاص قصد به خشونت كشاندن راهپيماييهاي مدني را دارند، جلوگيري كند. اما در حال حاضر به دليل عدم شفافيت در موضوع، افراد لباس شخصي و چهرههايي با هويت نامشخص در تجمعات حضور پيدا ميكنند و اين حضور خود به عاملي براي گسترش رفتارهاي خشونتآميز بدل ميشود.